خدائیه
«ای که روزی همـه خلق ز انبار تونه آسمون ها و زمین کردۀ کردار تونه»*
«اِی همه رنگ و نگاری که من دنیا هِد همه از پرتو یک جلـوۀ دیدار تونه
افتو و ای همه نوری که اتاوه به زمین مختصر ذره ای از تابش رخسار تونه
ای همه اوکه به دریاچُنو هی موج ازنه چکـه یـی از کَرم اَور گهـر بار تونه**
هرکه رهدازپی مقصودو به مقصودرسید او نرهد و نرسیـده یو ز رفتار تونه
عاقلون هرچه کنن فرگ و اِبالن به خُسون اشتباه کردنه پاک جمله ز افکار تونه
هر حکیمی که دوا داد ومریضس خو ابید او دواها همـه از قیـطی عطـار تونه
هر چه فردوسی و سعدی و نظامی گدنه همه سون از اثر طبـع دُرر بـار تونه
پشه و فیل همـه رزق خُسونه اخورن روزی ای همه از بخشش سرشارتونه
پیر ابون خلق و همه سال تفاوت اکنن غیر ذات تو که امسال تو چی پار تونه
هرچه مو فکراکنم پاک همه برعکس ابوهن کی به یک سون ازنه پاک یو زدربارتونه
هرشر و شوری به دنیا منه مخلوقت اِبو ازنیم یا اکشیم پاک همه سون کار تونه
خان چنگیز که دنیان سر از ته روفتی هر چه بد کرد به مردم همه وادار تونه
شاه تیمور که مشهور به خین ریزی بید کمترین بنـده ای از مردم تـاتار تونه
یه نفر کی اِترست ای همه مردم بکشه او نکشت دست تو بید قدرت قهارتونه
عرش فرش کردی و قیلون نهادی گُرلَو هر چه ور مـون ابوهه پاک همه آزار تونه
وندیه جنگ اروپا و تپستی ته عرش هر چه مردن منه جنگ خین همه بارتونه
نیگوهم که زعربها به عجم هاچه رسید همه دونن که چه بیدچونکه هوشاهکارتونه
آدمه گول ازنی و اکو نیس ور منـه باغ انهی تِرد به ریشس که یو دی، وارتونه*
آبروسه ابری سی دوسه کپ گندم وجو سیچه گندم نخوره پس یوچه سرکارتونه
هو که شیطونه و اِی گول به آدم زیده گوش و نفتس بکنی خوس دز بازار تونه
باغته رُفت به یه شو و گُرُهد از چنگت میل خوت بید که بِره ار نه گرفتار تونه
گودیه روز قیامت ز لُر اخوم مو حساو توچه دادیس؟هوچه داره؟چه بدهکارتونه
کُر یارو نـه اتومبیـل سـواری دادی منکـر بیدنتـه لر خـو طرفـدار تونه
حق تو داری بکنی هرچه به دنیا اخوهی چون همه بید و نبید زنده ز پندار تونه
هر بنایی که بسازن همه ویرون ابوهه جز که پاینده فقط گنبـد دوار تونه
افسراِی فخر بسه سی تو که بعداز مرگت اسم لر تا به ابد زنده ز اشعار تـونه
داراب افسر بختیاری در سال ۱۲۷۹ شمسی در منطقه چغاخور بختیاری متولد شد. پدرش آ اصلان از طایفه احمد خسروی و مادرش بی بی گوهر دختر حسینقلی خان ایلخانی بود. کودکی های داراب افسر درمیان کوههای شگفت انگیز بختیاری، لاله های واژگون، غوغای ایل و کوچ و مردمان ساده و صمیمی گذشت و این ها همه در روح او آنچنان ژرف تاثیر نهاد که جلوه های آن در شعر وی، شگرف و بدیع بوده و سرشار از این تصاویر زیباست. داراب در مکتب، خواندن و نوشتن را آموخت. و در کتابخانه دایی خود سردار اسعد بختیاری، فاتح مشروطه که خود ادیبی اندیشمند بوده به گنجینه بزرگی از تاریخ و ادبیات ایران و جهان دسترسی داشت و توانست که جام وجود خود را از این دریای علم و معرفت لبریز نماید و غنای وجود خویش را در شب های شاهنامه خوانی و خسرو و شیرین خوانی و ابیات شورانگیز فولکلوریک بختیاری در پیوند میان شعر و موسیقی بیابد.
داراب افسر در طول سفرهای زیادی که به اصفهان و تهران داشت توانست با شعرا و اندیشمندان هم عصر خویش همانند ملک شعرا بهار و پژمان بختیاری و بسیاری دیگر از فرزانگان، مجالست و دوستی نماید و با شرایط سیاسی اجتماعی آنروز کشورش آشنا شود. حاصل این همه، دیوان شعر داراب افسر بختیاری است که تنها قسمتی از اشعار او را در بر می گیرد و حتی همین نیز آن چنان سرشار از استحکام، ظرافت و تصاویر زیبای شاعرانه بوده و معانی بلند عارفانه، وطن پرستانه و عاشقانه را در خود جای داده است که مورد تحسین فرهیختگان همزمان و بعد از خود قرار گرفت. وآنچنان با قدرت و صلابت، کلام و زبان بختیاری را به زیبایی به شعر جاری ساخت که اینک فرهیختگان دیار بختیاری او را پدر شعر بختیاری می نامند. همچنانکه ملک شعرای بهار گفته بود: کاری که فردوسی در مورد زبان فارسی انجام داد افسر در زبان بختیاری انجام داده است.
داراب افسر در سال ۱۳۲۰شمسی از چغاخور بختیاری به اصفهان رفته و ساکن گردید ولی از هر فرصتی برای بازگشت به بختیاری و دیدار مردمان مهربانش تا زمانی که بیماری او را ازپای انداخت استفاده می کرد. اشعار این شاعر شوریده بختیاری آمیزه ای از جلوه های زندگی، اندیشه های والا، عرفان، احساسات میهن پرستانه و عشق به سرزمین بختیاری است که نمود آن را در شعرهای رستاخیز، خداییه، همیلا، کلاریه و عمرویه بدرستی می توان دید .
اما جدای از همه اینها افسر که همواره شیفته مولایش حضرت علی ابن ابیطالب(ع) بود شعر مدح حضرتش را همیشه با شور و اشتیاق وصف ناپذیری می خواند و تا واپسین دم حیاتش نام علی (ع) بر زبانش جاری بود. شعر « عمرویه» حماسه نبرد حضرت علی (ع) در جنگ خندق از شاهکارهای مسلم شعر به زبان بختیاری است. داراب افسر بسیار مهربان، خوش سخن و نیک رفتار بود، محضرش شوری داشت و کلامش گرمی خاص، برای سخاوت و بخشش به دیگران حد و مرزی نمی شناخت بارها او را دیدند که در سرمای زمستان کت خود را به فقیری رهگذر بخشید. افسر کتاب رمانی هم به نثر نوشته به نام «گل سعادت» که ماجراهایش در سرزمین بختیاری می گذرد اما هنوز چاپ نگردیده است. کتاب دیگر وی که « تاریخ بختیاری » نام داشته دیگر در دسترس نیست و اوراق آن از بین رفته است.
داراب افسر دوبار ازدواج کرد که حاصل آن پنچ فرزند می باشد .همسر اول وی دختر عمویش بی بی فاطمه کریمی و همسر دیگرش خانم عطیه خضوئی بود. شاعر در سال های آخر عمر به علت بیماری خانه نشین بود و عطیه همسر نازنینش از او پرستاری می کرد. تا اینکه در یکی از روزهای پاییز سال ۱۳۵۰ شمسی (۲۱ مهر ۱۳۵۰) در اصفهان چشم از جهان فرو بست و در تخت فولاد اصفهان، تکیه میر به خاک سپرده شد، در حالی که بدرستی سروده بود:
افسر ای فخر بسه سی تو که بعد از مرگت اسم لر تا به ابد زنده ز اشعار تونه
حسین افسر بختیاری ـ ۱۳۹۰
گرکسی پرسید افسر کیست بر گویش جواب بختیاری زاده افسرده جانی بیش نیست
برگرفته از: دیوان داراب افسر بختیاری به کوشش حسین افسر صص ۹ الی ۱۱.
پژوهش و گردآوری: رضا بهرامی دشتکی (نویسنده و پزوهشگر بختیاری) ـ ۱۳۹۱