از اشعار وی نمونه های زیر را انتخاب کرده وتقدیم مخاطبان عزیز می کنیم
با دستبندی بر دهان
از زبان لهیده ام
سرخی برمی خیزد
در بن بست راهروهای بی چشم
سرسام نگاهم
پشت چشمبند تو
نمی لنگند
حالا خرده میگیری چرا
پر از شعری تلخم؟
اکنون که پلکهای خسته ام
راه بجایی نمی دوزند
آیه آیه نگاه جهانمندم
در تاریکی تو در توی تو
کنایه بر میله های بی نقد است
می دانی که بر واژه واژه
گلمژه های تنم
انگشتهای آشنایی
خطا نمی روند
و می دانم
اگر هوش تنم به بهانه ای
ساعت زندگی را بپراند
نیستی ام را باکی نخواهد بود
وقتی عبارت خونهای خاک
به یکرنگ است
و شعرهای تلخم
پیش مرگ دردهایی پنهانند
حالا
با مو برداشتن تیله های نگاه
سرودهای اتفاق
راه به راه می رسند
و با کشیدن دندان حرفهای دندانگیر
در وقفه های پرشتاب
همچنان
با هجای کشیده درد
خود را سبک می کنیم
و گلوی آزادی را
در خلوت چشمهای خود
از هوای اندیشه
پر می کنیم.
لبالب از روزمرگی
مختصر یادی ام از
شهر به یغما رفته
که مدام پر از سالمرگ اولین هایم
وقتی میان خرابه لینها۱
کنار معبد “آناهیتا(سرمسجد)”
نشانی خود را
از بالابلندی “بردنشانده “
می گیریم
در سوگ “انشان”
از قامت شکسته باستان
تشنگیهای بی قاعده زاگرس را
با چشم خود
آب می کشیم
خیلی وقتهاست
که واژگان تشنه را
آبی نمی دهند
و دستهایمان
مات دست و دل بازی
زباله سطلهایی است
که دستان پیر کودکان را
می بلعند
حالا در رکوردداری این جهنم
به مشکلات روان سوگند
بهشت
به ارزنی نمی ارزد
اکنون که این رستنگاه خاک
از پاسوزی بارانهای نیامده
بی نبض است
باید برای مسجدهای بی سلیمان
و دشت دست به سینه باد
لالی
لختی گلوی ساز چپ خود را
به بازوهای اتفاق
راست گردانیم…
تقی جهانبخشی
۱-لین : ساختمانهای که شرکت نفت درشهرها می ساخت مسجدسلیمان