بهرام حاجی پور را جدایِ دوستی چندین و چند ساله که با وی دارم؛ از رهگذار هنر، بهتر و بیشتر او را را می شناسم؛ هنری متعهد و زاویه مند که با اثر ارزنده ی«هیجارهای لال» و پس از آن«گلال شوگار»رخ نمود و پا به عرصه ی پیشتازی و تشخص شعری گذاشت.
این آثارِ ارزنده یِ گویشیِ بختیاری چنان جسارتی به آثار، شاعران و هنرمندانِ گویشی پس از خود دادند که دیگر ظروف زبانی، گزاره ها، نشانه ها و تولیدات زبانیِ گویشی، بیس هیچ کناره ای، ود را به امواج شکوهمند نو پردازی ادب فارسی رساندند. اگرچه این پویش و نهضت ادبی دیرپا بود ولی سر به سر با نوگرایی و نوخواهی و نو اندیشی همراه و همنوا شد.
مجال این گفتار، نقد و نگاهی به مجموعه شعر«گلال شوگار» است؛ گلال شوگار، مجازآٌ نیمه های شب، عمق شب،
دل شب و فرق شب را بهتر تداعی می کند و نشان می دهد. این عنوان از دو واژه ی«گلال» به معنی میان و گردگاه سر،
و «شوگار» شبگار و شب هنگام است. در برگردان اگر به جنبه های مجازی هویت این عنوان، عنایتی می شد بهتر می نمود
تا این که راست و حقیقی «کاکل شب» گفته شود. و این که دل شب، عمق شب ژرفنای شبِ پرملال، شاعرانه تر بود و هنر شاعر را بهتر نمایان می ساخت.
گلال شوگار، اولین اثری است که در حوزه ی گویشی بختیاری اجرا و دکلمه ی صوتی شد و کار خوانش این اثر به توسطِ دوست دانشمند و شاعرم جناب اتابک حاجی پور – برادر بهرام حاجی پور – اجرا و صدا گیری شد.
شعرهای این مجموعه هرکدامشان ذوق و زبان و ذهنیت خاص خود را در نگاه خواننده تولید می کنند. و طبیعی است که انتظار ادامه ی «هیجارهای لال» در خوانش این مجموعه می رود و همین گونه هم هست.
ذهن و زبان شاعر، پخته و نوآورانه است و شعر گویشی رسالتی دیگرگونه گرفته است؛ بدان معنا که جامه ی شعر گویشی در بیشترینه به قامت تغزل ساده و ترانه و احساسات توده بریده شده است. ولی شعر بهرام حاجی پور به جنبه های اجتماعی، سیاسی، فکری و فرهنگی، ورود کرده است و این توان را به ظرفِ شعرِ گویشی داده است که می شود تولید ماندگار و مبارک به مفاهیم و دست مایه های اقلیمی بخشید و خورده زبان ها(لری بختیاری) و ریشه های زبان فارسی را با آبشخور این نگاه، تقویت نمود.
انتخاب و گزینش خاصی در نقد و تحلیل این مجموعه نیست بلکه بیشتر به جای یک خواننده، خوانشی محتوایی از آثار پیش رو دارم و تلاش است با این کار، ظرفیت های فکری و فضاسازی های این اثر به شاعران، شعر دوستان و خوانندگان گرامی معرفی شود.
با شعر «منشین» نقد و خوانش را آغاز می کنم:
منشین ای گَپ بالا مَیلِس
آسمون بغض به تشنی داره
کُتَل اَورِ بوندین که تفنگ تَش برق
سر به داک همه دُندال صیادون داده
مازه سور سِتَمِس ره به دل هیشکی نبرد
آسمون بغض به تشنی داره
بافه بافه همه ی پلک تونه بد اِبَره
(گلال شوگار.ص۳۰)
این شعر، زبان محکم و بدیعی دارد. گزاره ها و ترکیب های روشن ، زنده، جاندار و پرحاشیه ای چون: «بغض آسمون، کتل اور، مازه سور ستم، بافه پلک، شو شهنشت موو بور، کوو پیر، گلال شو شه، نفس شو و …که نمونه های این چیره دستی و جادوی کلامِ شعرِ گویشیِ بختیاری را من تنها در مجموعه شعر «هیجارهای لال» اثر همین شاعر و شعرهای اتابک حاجی پور دیده و خوانده ام؛آن چنان فضای شعر، مصوّر و آینه گون شده است که گویی خواننده، خود جزئی از شعر است و شاعر به خوبی رسالت فهم شعری را به خواننده منتقل ساخته است:
شَو شِهنِشتِ مووِ بور ز مال
دم صُحو بُنگ تفنگ
سَرِ شُم چند تا دال
ای کَوو پیر بِجُمن
چوته وُر جار گُلال شَوِ شَه
جور بِرنو بغُرُمن
نفس شونه بِگِر شَونه بِرُمن
وا تُونُم ای دم صُحو
بَردِ شیرانِ بگو
دی وُرِستین گَوویَل
تا ز جا هر بَردی
یَه کُهی پا بِگِره
(همو.ص۳۰)
از دردی کهنه و کدورتی دیرینه سخن می رود؛ خیّام، حافظ و بهار را در فضای طغیانی شان به خاطر می آورد:
ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بیداد گری پیشه ی دیرینه ی توست
ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه ی توست
(خیام)
*
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
(حافظ)
*
تو مشت درشت روزگاری از گردش قرن ها پس افکند
ای مشت زمین برآسمان شو بر ری بنواز ضربتی چند
(بهار)
شاعر، عناصر طبیعی را به کمک می گیرد تا با آنان روزگار و شبگار و آسمان را به چالش خویش فرا بخواند. سراینده با گریزی رندانه، از کلیشه فرار کرده و همین زیبایی شعر را دو چندان نموده است؛ آن جا که آسمان، بغضی در گلو دارد؛ خودِ
آسمان هم دردمند است و به پهنای درد شاعر از زمانه کینه دارد. پس شاعر نه تنها«گپ بالا میلس» که«کوو پیر» هم هست.
مؤلّفه های ادبی و ساختاری به کار رفته در این شعر، جاافتاده و بی تکلّفند. نمادهایی چون: آسمان، دندال، بافه، شو، دم صحو، سر شم، بَرد، کوه و … به قوّت و قدرت این اثر افزوده اند و در واقع یک اثر نمادین است.
تشبیهاتی چون: تفنگ تش برق، کتل اوور، جور برنو بغرمن . استعاره هایی چون «تا ز جا هر بردی/ یه کُهی پا بگره» ،«ای کوو پیر بجمن»،«چوته وُر جار گلال شوگار»،«نفس شونه بگر شونه بِرُمن»«برد شیران بگو دی ورستین گوویل» و …
به پر بار بودن و زنده بودن اثر کمک کرده اند.
آشنایی زداییِ زیبایی در شعر هست که لطافت خاصی به محورِ طولی کلام بخشیده است: «شَوِ شِهنِشت موو بور ز مال»
معمولا برای آدرس و نشانیِ چیزی یا جایی یا شخصی، آدرس خانه یا فضا یا هر چیز دیگری به صورت روشن داده می شود. ولی دراین عبارت شعری، می بینیم که «شو» با نشانی و آدرس غیر معمول و ناآشنای«شِهنشت» به خواننده این پیام را می رساند که رویدادی غیر معمول درپیش است.
کهنه الگوهایی«آسمان؛کوو پیر- دندال صیادون- بردشیر-کوه» که از آن ها بهره گرفته شده است متناسب با فضایی است که بختیاریِ این زمان از خود می خواهد و در خود می جوید و آن زنده ساختنِ هویتِ فراموش شده است تا دوباره به خودآید و برای انسان حال و آینده چاره ای بیندیشد.
در کل آن گونه که از یک شعر ناب و متعهّد انتظار تأثیرِ هنری می رود؛ دراین سروده هم پیداست و احساس می شود. شاعر به خوبی توان هنری و ظرفیت فکری خود را معرفی می کند و خواننده را تا کمال مطلوب دریافت فردی رهنمون می کند.
نوگرایی و نو اندیشیِ شعرِ گویشیِ بختیاری با تکیه بر مجموعه شعر«گلال شوگار» سروده ی : بهرام حاجی پور
نگارنده: حمزه رحیمی بابادی(شاعر،نویسنده و منتقد ادبی )