مهر آب و آتش این آسمان
در دل و جان می تپد تا جاودان
زندگی از هر کران در تاب و تب
لحظه ها بی ناخدا بی بادبان
موج گون، مشتاق، آهنگین، رها
آبی ی حسّ وطن، رام و روان
«بوی جوی مولیان آید همی»
زین دیار آشنا ، زین بوستان
مردمانش بخرد و پاکیزه رای
پارسا و دانشی و نکته دان
پرچم«حب الوطن» افراشته
رمز فتح سربداران بر زبان
زندگانی بی دو چیزش، مرده گیر
میهن و ایمان؛ همان جسم و روان !
ذره ذره خاک تو ای میهنم
گشته از خون شهیدان، بحر و کان
ای همیشه پارسی دریای ما
پاره ی تن! قلب ایران! نیل جان!
بامداد نوش تو، جمشیدجام
بارگاه فخر تو رستم نشان
خان گذار خوان تو اسفندیار
نامزاد نیک تو ایرانیان
افتخار کشور دارا و توس
شاهراه کوروش و نوشین روان
اطلس و آرام و هند و منجمد
را تو آرامی، خروشی، بی گمان
اترک و اروند و کارون، ریزه خوار
از عمان تا لجّه ی مازندران
از ارس، تا هیرمند و زنده رود
اورمیّه، تا به هامون، بی گمان!
در خلیج پارسی از دیرباز
مردمان باستان هم داستان
ترک و چین و زنگی و روم و عرب
می شناسندت به نام باستان
جاودان تا جاودان باشی بلند
تا زمین می گردد و تا هر زمان
چون دماوند و سهند و زردکوه
شیرکوه و آسماری آستان
زنده و جاوید مان ایران من
سربلند و بردوام و پرتوان
شعر/برای خلیج همیشه فارس
- نویسنده : حمزه رحیمی بابادی