شعر زیر با نام خوزستان از نوشته های این شاعر جوان است
پس از ما
نوبت سفرههای زمین بود
که خالی شوند
و با فلکه ی شیرها بچرخند و بچرخند
تا گم کنند راهشان را
شاید پای هیچ پُلی به آب نرسد
و در دل هیچ هوری
تکان نخورد آبی
و آنقدر نی ها
انبان شوند
که شورش در بیاید
تا از این اراضی تشنه
گردوخاکی شود
و ببندد
دهانِ این نفس کش ها را
نه
نمی گذاریم
خام تر از نفت، بالا بکشیدمان