در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای درین خانه ی ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهـداری دیوانـه ندارد
دربزم جهان جزدل حسرتکش ما نیست آن شمع که می سوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشق است خدارا به که گویم کآرایشی ازعشق کس این خانه ندارد
گفتم مـه من از چـه تو دردام نیفتی گفتا چه کنم: دام شما دانه ندارد
در انجمـن عقل فروشـان ننهـم پای دیـوانـه سر صحبـت فـرزانه ندارد
تا چند کنی قصه ز اسکندر و دارا ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
از شاه وگدا هرکه در این میکده ره یافت جز خون دل خویش به پیمانه ندارد
حسین پژمان بختیاری، شاعر بزرگ معاصر و محقق و مترجم برجسته در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی به دنیا آمد. زادگاه اصلی و سرزمین پدری وی (همچنانکه خود پژمان نوشته) «دشتک بختیاری» است که در ۸۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال بختیاری، در دامنه کوهساران بلند، منتهی به «زردکوه بختیاری» و در کنار سرچشمه های اصلی «رود کارون» واقع است.
پدرش،«علیمرادخان میرپنج» از سلسله معروف خوانین بختیاری، و از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک سکونت داشت و در اواخر قاجاریه، به منظور تصدی مناصب نظامی به تهران می رود و در دستگاه مظفر الدین شاه صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) می شود. وی در دوران مشروطیت به همراه خواهرزاده ی خود، علیقلی خان سردار اسعد بختیاری (از سران بزرگ مشروطیت) در مبارزات مشروطه نقش فعالی داشت. علیمرادخان که قبلا”در دشتک ازدواج کرده بود، در زمان اقامت در تهران نیز با دختری جوان از خاندانی مشهور ازدواج می کند، که از نوادگان قائم مقام فراهانی (وزیر مشهور دوره ی قاجاریه) بود. پژمان ثمره ی این ازدواج است.
مادر پژمان «عالمتاج قائم مقامی متخلص به ژاله» از شاعران نامدار اواخر قاجاریه و از سلسله شریف سادات بود که اشعار زیبا و پر خروش وی در باب حقوق زن معروف است. این وصلت نامتناسب به دلیل فاصله ی سنی و ناسازگاری اندکی بعد به جدایی انجامید و پژمان که نوزادی بیش نبود در رنج و آوارگی به زندگی خود ادامه می دهد در چنین شرایطی پیرمردی از اهالی دشتک به نام «کاکا اواسعلی» که از ملازمان علیمرادخان بود، از پژمان مواظبت و نگهداری می کند (بعدها در سن ۲۷ سالگی دوباره مادر را می بیند و با وی زندگی می کند) از سن سه سالگی به بعد پدرش اصرار داشت که به وی خواندن و نوشتن و بویژه قرآن بیاموزد و در این راه سخت گیری می کند. علیمرادخان که در آن دوران به دلیل جنگ های بعد از مشروطه فرمانده بخشی از قشون بختیاری در آذربایجان بود، نمی توانست در کنار وی باشد، بنابر این پژمان را در حدود سال ۱۲۸۵ هـش. در معیت برادر و خواهرش و چهل نفر سوار بختیاری به دشتک بختیاری (زادگاه خود) می فرستد.
پژمان درشرح زندگینامه ی خود،که در مقدمه ی «خاشاک» و دیوان اشعار آمده است به این سفر اشاره می کند و به توصیف از زندگی در دشتک و مناظر زیبای آن (در بیش از یکصد سال قبل) می پردازد: «چند روز بعد به «دشتک» رسیدیم این قریه زادگاه اعضای خاندان ما بود که در پشت رشته مرتفع «زردکوه» بر کنار شعبه ی اصلی «کارون» جای داشت». پژمان در دشتک زندگی تازه و سرشار از شادی و شور را تجربه می کند. در آنجا اسب سواری، تیراندازی و فنون رزم را فرا می گیرد. زندگی در دامان طبیعت زیبا و مناظر دل انگیز اطراف دشتک، برای او شگفت انگیز و اثرگذار بود تا جائی که آن را سرآغاز تحولات روحی و الهام بخش زندگی شاعرانه ی خود می داند: «دیدن و بهره بردن از آن همه چیزهای زیبا از آن همه کوه و بیشه و دشت و صحرا از آن زندگی بی تکلف برای من و روح من عوالم تازه ای به وجود می آورد و افکار کودکانه ی مرا دچار تشنجها و هیجانهای بی سابقه ای می ساخت». محیط آرام و شاعرانه منطقه دشتک بختیاری با طبیعت زیبا و کوهساران بلند و باشکوه به تدریج الهام بخش افکار و اندیشه های شاعرانه ی او می گردد: «در آن مدت و این سفر، چیزهائی دیدم که می توانم آنها را محرک اصلی شعر خود بدانم…
پژمان بختیاری نخستین بار در دشتک بختیاری به مکتبخانه می رود و نزد «ملا علی بنده بهرامی» به تحصیل علم مشغول می شود «مکتبخانه ما مسجدی تاریک بود که چنار بسیار عظیم و چند صد ساله ای بر آن سایه می افکند.«ملاعلی بنده» استاد مکتب ما بود و تمام دختران و پسران «دشتکی» در محضرش درس می خواندند.».۲ وی پس از چند سال به تهران برمی گردد و تحصیلات خود را ابتدا در مدرسه «اشرف» سپس در مدرسه فرانسوی «سن لویی» ادامه می دهد. در این مدرسه با «نیما یوشیج» همدرس بود. پدرش اگر چه به زندگی وی چندان توجهی نداشت اما نسبت به درس خواندن او اهتمام خاص داشت. در سن ده سالگی پدر را از دست می دهد، علیمرادخان قبل از مرگ سرپرستی وی را به علیقلی خان سردار اسعد بختیاری محول می کند و ثروت قابل توجه خود را در تهران در اختیار او می گذارد مشروط بر آنکه پژمان را برای ادامه تحصیل به اروپا بفرستد. اما این امر با بی توجهی تحقق نمی یابد. سردار اسعد کمی بعد بیمار و فلج می شود.
پژمان به اصرار نامادری اش دوباره به دشتک فرستاده می شود. پس از چند سال دوباره به تهران باز می گردد و به تحصیلات خود ادامه می دهد. با مرگ سردار اسعد، رنج ها و آوارگی های وی بیشتر می شود و از ثروت پدر چیزی به وی نمی رسد.در این نگام در اتاقی از عمارت جعفرقلی خان اسعد پسر سردار اسعد زندگی می کرد و از کتابخانه عمارت بهره می برد. اما مدتی بعد با نپرداختن شهریه از مدرسه سن لویی اخراج می شود. ناچارا ابتدا در اداره بی سیم ارتش و سپس به استخدام وزارت پست تلگراف در می آید و تا باز نشستگی در آنجا خدمت می کند. پژمان با کوشش در کسب علم و دانش و مطالعات مستمر، به تدریج سرآمد محافل علمی و ادبی می شود. آثاری را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه نمود. و در زمینه ی تاریخ و فرهنگ و شعر و ادب نیز آثار فراوانی برجای گذاشت وی با شاعران و استادان بزرگ آن زمان همچون «ملک الشعرا بهار، ایرج میرزا، استاد فروزانفر، جلال الدین همایی، رهی معیری، مهدی اخوان ثالث، استاد شهریار و…» همنشینی و معاشرت داشت و در ادبیات ایران جایگاه برجسته ای یافت. اشعار او سرشار از مضامین نو و تعابیر بدیع است. وی ضمن پایبندی به سنت ها و قواعد شعر فارسی از شاعران نواندیش و نوپرداز معاصر به شمار می رود و در تحول شعر معاصر نقش اثرگذاری داشت.
پژمان از ارادتمندان به اهل بیت بویژه مولای متقیان امام علی (ع) بود و در وصف آنان اشعار نغزی سروده است. شاعری رنج کشیده و خودساخته بود و همواره اخلاق و ارزش های معنوی را می ستود. از سویی دگر میهن پرستی پر شور و دلسوخته بود به ایرانزمین، عشق می ورزید و بیگانه ستیز بود. پژمان نسبت به زادگاه پدری و سرزمین بختیاری نیز دلبستگی فراوان داشت و در وصف آن اشعار بلند و جاودانه ای سرود و اشعاری نیز به گویش بختیاری دارد.. در زندگی شخصی پژمان به دلیل آوارگی و گرفتاری سالها در تجرد و تنهایی ریست و بعدها در سن میانسالی ازدواج نمود و صاحب دو فرزند دختر و پسر شد. ۳ در دوران پایانی عمر گرفتار بیماری و رنج ناشی از آن می شود که این بیماری رنج آور سالها ادامه می یابد. سر انجام پژمان بختیاری پس از عمری درد و رنج و ناکامی، در روز سوم آذر ماه ١٣۵٣ در سن٧۴ سالگی بر اثر بیماری سرطان در تهران درگذشت. او را در قبرستان بهشت زهرا (قطعه هشت) دور از زادگاه پدری، به خاک سپردند.۴
تا رهـرو عدم شد جسم شکسته ی ما/ آسایشی عجب یافت اندام خسته ی ما
تحقیق و گردآوری: رضا بهرامی دشتکی ـ ۱۳۷۹
پی نوشت ها: ۱ـ اکثر منابع تاریخ تولد پژمان را جهارم آبان ماه ۱۲۷۹ هجری شمسی نوشته اند و ما هم به استناد این منابع همین تاریخ را ذکر کردیم. اما با توجه به اینکه پژمان تاریخ تولد خود را سوم شعبان ۱۳۱۸ هجری قمری ذکر کرده است منطبق با چهارم آذرماه ۱۲۷۹ می شود. ۲ـ خاشاک، پژمان بختیاری، امیرکبیر، تهران، ۱۳۳۵٫ مقدمه. ملاعلی بنده، استاد دوران مکتب پژمان، پدرمرحوم میرزامحمدبهرامی دشتکی بود.که وی نیز ادیب، خوشنویس و از شاهنامه خوانان بختیاری بود. ۳ـ پسر پژمان فریبرز قبل از انقلاب به خارج از کشور مهاجرت نمود اما دختر وی خانم فریبا پژمان در تهران سکونت دارد… پژمان یک برادر دیگر از مادر خود داشت بنام امان اله خان دشتکی تهرانی که در شهربانی تهران بود و قبل از انقلاب درگذشت. ۴ـ مزارخواهر و برادر پژمان و اجداد وی در دشتک قرار دارد.
منبع: کتاب «زندگی و اشعار پژمان بختیاری» تالیف رضا بهرامی دشتکی، نشر سامان دانش، تهران، ۱۳۹۴