یکی از بارزترین نمونه های نشانگر تحولات فردی و اجتماعی در تاریخ ایران و شاهنامه ، در داستان جمشید متبلور است.جمشید پادشاه اسطوره یی ایرانیان ، پس از بر تخت نشستن ، مملکت و رعایا را بسوی ترقی و رفاه رهنمون شد و تغییرات عمده یی در زندگی ایرانیان پدید آورد.او نخستین کسی است که دین و حکومت را دو اصل در هم تنیده می دانست:
منم گفت با فره ایزدی
همم شهریاری و هم موبدی (۱)
او خود را پادشاهی می دانست که علاوه بر اینکه امور سیاسی و اجتماعی جامعه را در دست دارد ؛ امور مذهبی کشور را نیز هدایت می کند. و خود را “پادشاهی می دانست که موبد نیز هست” یا موبدی که فرّ شاهی دارد.
جمشید توانست در حکومت خود از بروز جرائم اجتماعی جلوگیری کرده ، روح معنویت را در جامعه آن روز ایرانی گسترش دهد.
بدان را ز بد دست کوتاه کنم
روان را سوی روشنی ره کنم (۲)
در دوران حکومت او رویکرد توجه به قدرت دفاعی و نظامی گری در جهت حفظ کشور از اقوام مهاجم آغاز گردید.
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد (۳)
که این مطالب نشان می دهد جمشید واضع این اعمال بوده است یا پیش از او این مسائل [تجهیز نیروی دفاعی] در ایران وجود داشته ولی آن قدر اندک بوده که وقتی جمشید در حجم گسترده به آنها پرداخت ؛ در طول تاریخ به نام جمشید مستند و ثبت گردیده اند . که همه اینها نشان از خرد گرایی در ایران از گذشته های دور دارد ؛ چه اینکه پس از خواندن ابیات بعد متوجه می شویم دوره اول حکومت جمشید به پرداختن به این امور و تجهیز سپاه ایران سپری شد.
در اصطلاح امروز ، زیربنای مملکت را ساخت تا بتواند در دوره دوم حکومتش ، رفاه را برای ایرانیان به ارمغان بیاورد.
هرکدام از اقدامات جمشید در دوره اول حکومت او نیازمند صرف زمان و هزینه و رنج بسیار بوده و به خوبی موید این مطلب است که خوشی ها و لذات برپایه سختی ها و رنج ها استوار است.
در دوره دوم که دوره استراحت از رنج ساختن زیربنای مُلک است ؛ جمشید ، رفاه و موسیقی را برای جامعه تحت مدیریت خود به ارمغان آورد.
پس از رسیدن سرزمین ایران به نقطه اوج ترقی و پیشرفت در بین ممالک آن روز جهان ؛ خرد از جمشید روی برتافته ، تکبر جای آن را گرفت.
هیچ خردورزی همه خوبی ها را به خود منتسب نمی کند در حالیکه می داند آفریننده همه کس و همه چیز و خرد ، خداوند بزرگ است. اما تکبر ایجاد شده توسط موفقیت های متوالی و بدون شکست جمشید باعث شد او از راه حقی که برآن بود و بوسیله آن توانسته بود امور کشور را سامان بخشد و تحولات عمیقی در جامعه ایجاد نماید برگشته ، نقش پروردگار را در موفقیت هایش انکار کند.
خوی تفرعن که در وجود همه ابنای بشر است ؛ در وجود او زبانه کشید و خرد جمشید را سوزاند و کار به آنجا کشید که آژی دهاک [ضحاک] پادشاه کشور همسایه ، باهماهنگی عواملی از درون کشور که به دور شدن جمشید از راه حق و حقیقت گله مند بودند و در خود هم توان مقابله با او را نمی دیدند به ایران دعوت شد و توانست بر جمشید غلبه کرده و او را کشته و اولین کسی باشد که توانسته است ایران را اشغال کند.
به جمشید بر تیره گون گشت روز
همی کاست آن فرّ گیتی فروز (۴)
جمشید یکی از اساطیر وارده در شاهنامه است که ما آنرا دارای سابقه تاریخی می دانیم و دلیل آن هم شناخته شدن وی نزد هندوان است پیش از آنکه شاهنامه یی سروده شود.
《در روایت های دینی هند باستان به نام “یمه” به عنوان نخستین انسانی آمده است که در دوره یی نامیرا شده و به حد خدایی رسیده است . او پادشاه سرزمین نیک بختان و پسر خورشید است 》.(۵)
به نظر می آید جمشید در دوره یی بر ایرانیان پادشاهی داشته که هنوز اقوام هند و ایرانی از یکدیگر جدا نشده بودند و در سرزمینی مشترک ، تحت لوای حکومت جمشید زندگی می کرده اند . و جدایی اقوام ایرانی از هندی در سال های پس از حکومت جمشید رخ داده است . به همین علّت است که جمشید نزد هر دو قوم شخصیّت شناخته شده یی دارد. 《شاید مهمترین کار منسوب به جمشید ، ایجاد گاهشماری و پدید آوردن نوروز و قرار دادن آن در آغاز سال و جشن گرفتن آن بوده باشد 》.(۶)
نتیجه داستان جمشید در شاهنامه این است که تا کارها بر اساس خردورزی درحال انجام است ؛ امور نیز طبق روال به پیش خواهند رفت و دچار شدن به خودشیفتگی که از علائم بارز کم خردی و بی خردی است موجب از دست رفتن فرّ گیتی فروز چهره یی چون جمشید خواهد شد.
پی نوشت ها :
۱-شاهنامه تصحیح ژول مل ص ۱۰ پادشاهی جمشید
۲-همان ص ۱۰
۳-همان ص ۱۰
۴-همان ص ۱۱
۵-تاریخ اساطیر ایران ص ۳۸
۶-همان ص ۳۸
بقلم رضا – بختیارے کیان