• امروز : پنج شنبه - ۱۵ آذر - ۱۴۰۳

آخرین خبرها

بازدید استاندار از مناطق زلزله‌ زده در مسجدسلیمان و هفتکل/احتمال حضور رئیس جمهور در منطقه ۱۵ مصدوم پس از ۱۲ زمین لرزه در خوزستان / اعزام تیم های ارزیاب هلال احمر به مناطق زلزله زده/تخریب ۳۳ خانه در گلگیر مسجدسلیمان یکی از فرمانداران سابق مسجدسلیمان بازداشت شد ۷۱۵ نفر در تصادفات رانندگی امسال در خوزستان جان‌ باختند استمرار بازدید های سرزده سرپرست جدید فرمانداری شهرستان لالی از ادارات دولتی ویزیت رایگان سالمندان و معلولین در اداره ی بهزیستی شهرستان لالی + تصاویر مدیرکل امور عشایر خوزستان از پروژه های عمرانی حوزه عشایر در لالی بازدید کرد اعضای باند حفاری اشیای عتیقه در لالی دستگیر شدند/تشکیل پرونده قضایی برای متهمان حضور مدیر کل بنیاد مسکن خوزستان در لالی / از پیگیری مشکلات تا بازدید از روستاها مسئولیت جدید فرماندار سابق لالی/گودرز ترکی زاده فرماندار شهرستان ایذه شد با برنامه ریزی و شناخت کافی در لالی هستم/با استفاده از ظرفیت نخبگان، بزرگان وجوانان در حوزه های مختلف برنامه های زیادی تهیه شده است رونمایی از کتاب نمایشنامه آفتاب تیز پشت زاگرس علی رغم تلاش ها کمبودات زیادی در شهر داریم/آتش بس یک پیروزی برای مقاومت بود بیست و ششمین مانور سراسری زلزله و ایمنی در مدارس شهرستان لالی به اجرا درآمد بازسازی ذره نور برای اولین بار توسط دانشمندان یک فوتی و سه مصدوم در حادثه واژگونی پراید در جاده لالی به مسجدسلیمان خسارت های باران و تگرگ به جاده ها و زیرساخت ها در لالی / تلف شدن بیش از ۵۰ راس دام و تخریب بیش از ۲۰ چادر عشایری + عکس بازدید فرماندار از مناطق مختلف شهر / از دیدار با خانواده شهید تا بررسی منطقه گوراب و کانال نقش جهان + تصاویر توزیع بسته های نوشت‌افزار بین دانش آموزان مناطق عشایری شهرستان لالی برگزاری کارگاه توان افزایی زیست محیطی مدیران مقطع ابتدایی در شهرستان لالی نمایشگاه عکس جادو نور در شهرستان لالی برپا شد + تصاویر شهر زیبای حائل عربستان رکورددار جذب گردشگر شد مراسم تودیع ومعارفه فرماندارشهرستان لالی برگزار شد/اشکان مرادی به عنوان عالی ترین مقام اجرایی در لالی معرفی شد + تصاویر دوره آموزشی آشنایی وحفظ محیط زیست با همکاری انجمن همیاران محیط زیست درسطح مدارس شهرستان لالی برگزار شد تعیین فرمانداران جدید شهرستان های لالی و اندیکا از سوی استاندار خوزستان واقعیت امروز برای اسرائیل منزوی شدن در جهان است / نان وثروت آمریکا در ریختن خون ملت هاست چرا پلوتون دیگر یک سیاره نیست؟ شناسایی سیاه‌چاله مرموز در خوزستان/چه موجودات عجیبی در این حفره زیست می‌کنند؟ هشدار دادستان خوزستان به شهرداری‌ها و شرکت آبفا یک کشته و ۶ مصدوم در سانحه رانندگی جاده ایذه – پیان اجرای طرح ضربتی پاکسازی و جمع آوری قلیان از سطح شهرستان لالی در آیین اختتامیه روز ملی قهرمان از رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لالی تقدیر شد توسعه فضا‌های آموزشی درمناطق محروم مسجدسلیمان و لالی توسط بنیاد آموزشی قلمچی رونمایی از رویداد نو آوین برای نخستین بار در شهرستان لالی تیم مینی فوتبال بانوان ((ططر آباد لالی)) مقام چهارم مسابقات کشوری را کسب کرد مدیر جدید آموزش و پرورش عشایر لالی منصوب شد/اکبر کریمی جانشین عباس نجفی شد شهردارجدید لالی معارفه شد/همایون دینارانی آخرین شانس شورای شهربرای بهبوداوضاع در شهرداری + عکس زیباترین جنگل‌های دنیا موتور سوارانی که از کلاه ایمنی استفاده نمیکنند، بیشتر از موتورسواران دارای کلاه، متحمل آسیب می شوند ویژه برنامه های هفته کتاب و کتابخوانی در شهرستان لالی اعلام شد قلعه تاریخی رودخان در قلب جنگل های گیلان پاییز رنگارنگ در سامان چهار محال بختیاری نیما یوشیج؛ شاعری که برای آینده شعر ایران پدری کرد شهرستان لالی مورد بی توجهی برخی مدیران استانی از جمله آبفای خوزستان است سواران قطار بی‌دود مدیرانی که خوزستان را از پنجره هواپیما می‌بینند!/۹۸ درصد مدیران پتروشیمی پروازی هستند اعزام ۲۰۰ دانش آموز مدارس دخترانه شهرستان لالی به اردوی راهیان نور + عکس ۱۵ فرودگاه‌ شگفت‌انگیز جهان در هنگام فرود تقدیر از تلاش های شبانه روزی پرستاران شهرستان لالی در روز پرستار + تصاویر مراسم راهپیمایی ۱۳ آبان با حضور دانش آموزان و اقشار مختلف مردم برگزار شد+تصاویر

نگاهی به رمان «فوران» به قلم قباد آذرآیین

  • 18 شهریور 1402 - 18:18
نگاهی به رمان «فوران» به قلم قباد آذرآیین
رمان داستانی «فوران» نوشته قباد آذرآیین نمونه‌ای از فولکلور و باور مردمی و فرهنگ عمومی بختیاری‌های ساکن در مسجد سلیمان است. این رمان در برهه زمانی حضور انگلیسی‌ها در استخراج ذخایر نفتی در جنوب کشور روایت می‌شود

«باور مردمی» یا فولکلور (Folklore) یا فرهنگ عمومی مجموعه‌ای از افسانه‌ها، داستان‌ها، موسیقی، تاریخ شفاهی، ضرب‌المثل‌ها، هزلیات، پزشکی، باورهای مردمی است.

سراغ «باور مردمی» را باید از توده‌های نیاموخته و درس ناخوانده مردم گرفت؛ معمولاً در میان اقوام قدیمی به‌ویژه آنها که شهرنشین نبودند نمونه‌های بیشتری از فولکلور یافت می‌شود.

«باور مردمی» در دو قرن گذشته با تحولات سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی ایران گره خورده است. در بسیاری از مصادیق «باور مردمی» از قبیل بخت و شگون و چشم زخم، لالایی مادران، پایکوبی بومی، آیین‌ها، شیوه‌ها و سنّت‌ها رگه‌هایی از تحولات تاریخ معاصر دیده می‌شود.

در کشور ما فولکلور را باید به مثابه بخشی از تاریخ ناگفته این سرزمین دانست. به عنوان مثال رمان داستانی «فوران» نوشته قباد آذرآیین نمونه‌ای از فولکلور و باور مردمی و فرهنگ عمومی بختیاری‌های ساکن در مسجد سلیمان است. این رمان در برهه زمانی حضور انگلیسی‌ها در استخراج ذخایر نفتی در جنوب کشور روایت می‌شود. نحوه رفتار انگلیسی‌ها که «صاحب» نامیده می‌شوند با مردم منطقه که صاحب‌ها «کولی» خطاب‌شان می‌کنند در خلال ماجراهای کتاب آمده است.

این رمان در ۲۸۸ صفحه توسط نشر هیلا منتشر شده است.

در ادامه دو برش از کتاب آمده است:

«راننده اهرم شیر را چرخانده بود و تند خودش را پس کشیده بود… نفت با فشار شره زده بود توی گودال. زن‌هایی که جلوتر بودند تا کمر خیس نفت شده بودند… هجوم بود و هل دادن و جیغ و داد. این‌جا خودت هستی و خودت. کسی به فکر تو نیست. باید زرنگ باشی و تروفرز سطلت را پر کنی بدوی خودت را برسانی به بشکه چهل گالنی‌ات، سطل را تویش خالی کنی و برگردی توی گودال… کف گودال لیز است و پایت را سست زمین بگذاری کله پا می‌شوی تویش و عبیدار هم که نشوی تمام جانت خیس نفت می‌شود که هیچ صابونی بویش را از تنت پاک نمی‌کند.

جِنگ ظهر… منقل چپه شده پرانگِشت آفتاب، روی حوضچه نفت… حوضچه داغ… نفت داغ‌تر… پاها گُرگرفته… شره عرق.

راننده اهرم شیر را بسته بود. چند تا از زن‌ها آه کشیده بودند. چند نفر هم اعتراض کرده بودند: «پس همی فقط آقا؟!… پس بذار اقلکم ظرفامونِ پر بکنیم؟»

«پ ئی یه‌ذره نفت به کجامون می‌رسه؟»

راننده، اخمو، گفته بود: «باقی مردم هم بنده خدان، سوخت می‌خوان. همه شو که خالی نمی‌کنن برا شما.»

این را گفته بود و زیر نگاه‌های آرزومند و حسرت‌بار زن‌ها از رکاب کامیون بالا رفته بود… زن‌ها، صدای روشن شدن موتور کامیون را که شنیده بودند، چند نفرشان کامیون را با نفرین بدرقه کرده بودند.

«خیر از عمرت نبینی اینشالا»

«چرخات بپکن اینشالا»

«اینشالا ماشینت چپ بشه!»

«به خونه‌ت نرسی اینشالا!»

«خیر از اولادت نبینی اینشالا!»

حالا از نفت ته گودال یک قشر سیاه لیز باقی مانده بود… زن‌ها گُرپا نشسته بودند و با لبه‌های تیز کاسه‌های رویی یا با چنگ و ناخن کف گودال را می‌خراشیدند، می‌تراشیدند و خالی می‌کردند توی سطل‌هاشان. یک سطل نفت هم یک سطل بود. این نفت پر بود از خاک و آت و آشغال و ریگ و لاشه جک و جانورهای مرده و گرمازده کف گودال، اما به درد سوختن می خورد.» صص ۶۴-۶۵

بختیار گفت: «پس بذارین ببینم چه می‌خونه پسرم… بخون بابا. بخون!»

داریوش خواند: «یار کار پدرم…»

بختیار چشم گرداند توی صورت همه: «یعنی می‌گه همکار پدرمم. می‌بینین حضرات!»

ماه‌صنم گفت: «ووی، توبه! نه رودُم، تو مثل بابات کارگر نمی‌شی، تو درس کارمندی می‌خونی… بنگله می‌گیری داخل باغ ملی، داخل شاه‌نشین. مثل بابات کارگر نشی ها یه وخت عزیزم. اون وخت ده‌فوتی بهت می‌دن… مثل حالای ما. ببین چه روزگاری داریم مادر!»

ماه‌بانو گفت: «ها، پس چی؟ پس داخل ده‌فوتی زندگی بکنه پسرم؟ نچ! محال ممکنه… بنگله بهش می‌دن… بنگله چند اتاقی. با کولر گازی… باغ و باغیات.»

داریوش خواند: «مهربان با خواهرم.»

همین‌بس گفت: «منم با تو مهربانم عزیزم!»

ماه‌بانو رو به بختیار گفت: «بسه دیگر مادر. اذیت نکن پسرمِ جون خودت. بهش بده پولِ.»

بختیار مشتش را جلو داریوش باز کرد. داریوش تند سکه را از کف دست عرق کرده بختیار برداشت.

نازبس گفت: «خاب!… حالا نوبت شازده خوشگل خودمه.»

ماه‌صنم گفت: «ها، حالا عروس ناز خودم برامون بیت می‌خونه. بخون عزیزم.»

غریب گفت: «البت که می‌خونه دخترم… شاگرد اول کل مس سلیمونه دخترم. عکسشِ زدن داخل روزنامه نفت. کنار عکس دخترفرنگی‌ها.»

نازبس توی دلش گفت: «ای دهونت تلخ، مرد با ئی تل و دروغات!»

غریب، بلند، رو به تاته که ته ده‌فوتی دراز کشیده بود گفت: «بیداری تاته؟»

تاته گفت: «چه؟ چه گفتی رودُم؟»

غریب گفت: «کفایت می‌خواد برامون شعر بخونه… بیت، تاته.»

تاته نیم‌خیز شد. دستش را گذاشت پشت گوشش گفت: «ها؟ چه گفتی بابا؟»

غریب بلندتر گفت: «بیت، تاته، بیت. کفایت می‌خواد برامون بیت بخونه… شعر بخونه تاته.»

تاته گفت: «شاهنامه بابام؟ هفت لشکر؟»

غریب بلندتر گفت: «نه، تاته… از کتاب خودش می‌خونه برامون.»

تاته دستش را توی هوا چرخاند، به ادای چرخاندن گرز پهلوانی، و خشدار خواند: «هر آن کس که شهنامه‌خوانی کند/ اگر زن بود پهلوانی کند»

غریب رو به کفایت گفت: «بخون بابا، بخون عزیزم، بخون دخترم!»

کفایت، خجالتی، سر پایین انداخت و تندتند و بی‌فاصله خواند: «بچه‌ها من دخترم/من که از گل بهترم/ در خوش‌زبانی ماهرم/در خانه‌داری ماهرم/ شریک کار مادرم/ شیرین به مثل شکرم…»

همه براش کف زدند… غریب مشتش را باز کرد. کفایت یک قدم جلوتر رفت و سکه را از کف دست غریب برداشت… پشتاپشت آمد و افتاد توی بغل ماه بانو… ماه بانو چند بار بوسیدش: «دختر گلم، عروسم!» صص ۱۰۶ و ۱۰۷

  • نویسنده : محمد فاتحی
  • منبع : ندای اصفهان

نظرات

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰