ایستاده به تماشای “سحر”
در “فراسوی نیاز”
اندر آن ظلمت شب
“سروی از جنس بلور”
منتظر تا که برآید خورشید
“و زند شعله به خاکستر شب”
باز آید به جهان
گاه فرخندگی و شادی ها
و در این سوی جهان
این منم
دیده به در دوخته
و
گوش به زنگ
تا که آید “قدم سرو” به کاشانه ما
“قلب ها دستِ تمنای تورا دارند سرو!”
قدمی نِه بر دیده دل
که ز انفاس خوشت
بوی بهاران آید
و جهان از نفَست
گرمی جان گیرد
“رضا بختیاری کیان”
مسجدسلیمان
۱۸ خرداد ۱۳۹۷