موج نو، همان گونه که از نام و دریافت اصطلاحی و شعری آن پیداست؛جریان ادبی ناپایداری که مبتنی بر گذار از دیگر گونه ها و جریان های ادبی و جریان سازی در شعرمعاصر است
ولی گویا قرار نبود چندان تأثیر و برشی پدیدآورد که مسیر متفاوت تری از نیمایی و یا سپید داشته باشدچراکه ماهیت موج، برآمدن است و در اندک زمانی فرونشستن.
از موج نو بعدها مانیفست شعر حجم، شعر دیگر ، شعر ناب ، شعر پلاستیک شعر موج سوم ،و جریانهای موسوم به شعر دهه هفتاد همانند شعر زبان ، شعر پست مدرن ، شعر پسانیمایی ، فراشعر و شعر گفتار ، ….بیرون آمد
شاعرانی چون فریدون رهنما، پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی،بیژن الهی،احمدرضا احمدی، هوشنگ چالنگی، یدالله رؤیایی، هوشنگ ایرانی و … در این مسیر و جهت و جریان ادبی قلم فرسایی نمودند
احمدرضا احمدی، ساده و بی حاشیه می گفت. حجم کلامش از فضای اکنون و فردا برمی خاست و گاهی خلاف جهت فکری خود، دست به نمادپردازی های گوناگونی زده است.
شاعر، حسرت بودن هایی را می خورد که بایر و بی برداشت تلف شدند و وجودشان در آشفتگی و ورشکستگی فکری فرسود
اگرچه قدر و ارزشی والاتر از این داشتند
تناچیزی که شاعر را سر پا نگه می داشت؛عشق بود.
او نیز چون شاعران به نام گذشته ، عشق را سبب دوام و قوام و جاودانگی می دانست.
زندگی برای احمدرضا احمدی پر از آدرس های غلطی بود که تنها با عشق و بر شانه های خویش می شد راه پیدا کرد و مسیرش را روشن و پرامید جست و جو نمود.
تنگنا ها و سختی ها، گذار ناهمگون زندگانی
سرسختانه بر هستی شاعر پاکوفتند و تمامی نداشتند
با این حال احمدی فضای فکری خویش را عرصه و جولان قلم ساخت؛ از شعر تا داستان و ادبیات کودک و عامیانه ها پناهگاه و بارویی برآورد تا نوشداروی جاودانگی را به کام خویش مهنا سازد.
نقد و نگاهی به شعر و اندیشه احمدرضا احمدی و شعر موج نو
- نویسنده : حمزه رحیمی بابادی