بهرام حیدری (زادهٔ ۱۳۲۱ خورشیدی) معلم و نویسندهٔ بختیاری که سالهایی را ساکن شهرستان لالی بوده است ، او از نویسندگان نوگرای دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ است و به همراه نویسندگان دیگری از جمله عدنان غریفی، ناصر تقوایی، احمد محمود، احمد آقایی، منصور خاکسار، پرویز مسجدی، حسین رحمت، علی گلزاده، مسعود میناوی، ناصر مؤذن، محمد ایوبی، پرویز زاهدی و نسیم خاکسار از شکلدهندگان داستاننویسی جنوب است.
بهرام حیدری یکی از نویسندگان ادبیات روستایی–اقلیمی ایران است که معروفترین کتاب «لالی» وی به همراه کتاب «نان و گل» نسیم خاکسار به عنوان بهترین مجموعه داستانهای سال ۱۳۵۸ شناخته شد. وی بسیاری از سالهای عمر خود را به عنوان سرباز سپاهی دانش و معلم در روستاهای جنوب سپری کرد و بعد از انقلاب فرهنگی و اخراج از آموزش و پرورش به خارج از کشور مهاجرت کرد.
بهرام حیدری، بهطور رسمی با کتاب «بهخدا که میکُشم هرکس که کُشتم» که در سال ۱۳۵۶ چاپ شد، پابه عرصهٔ ادبی ایران گذاشت. در سال ۱۳۵۸ کتاب «زندهپاها و مردهپاها» و در همان سال مجموعه داستانهای کوتاه «لالی» را به چاپ سپرد. هر چند او پیشترها، نزدیک به بیست سال، در نشریات ادبی آن زمان بسیاری از داستانهایش را چاپ کرده بود، اما هرگز بسیاری از آنها در کتابی نیامد و به روایت بسیاری از نزدیکانش، او کتابهای دیگری به نام «شناسنامههای باطلشده» و «شامِ کفتار و چاشتِ پلنگ» داشت که در حملهٔ ساواک به خانهاش از بین رفتند.
کتاب لالی، حکایت روزمرگی و اضمحلال مردمیست که گویی در ظلمانیترین قسمت دنیا زندگی میکنند. دنیای لالی، در حقیقت آن یوکناپاتافای زادهٔ ذهن فاکنر نیست، دنیایی است زنده که هر لحظه به زوال و فراموشی میگراید. لالی، محصول فقر و درماندگی مردمی است که به مرگ و جنون میرسند. آدمهایی که آرزوها و خواستههایشان آنچنان کوچک و پیشپاافتادهاست که هیچ حسی را برنمیانگیزند. اما وقتی خود را در به دست آوردن کوچکترین حق طبیعی زندگی ناتوان و محروم میبینند، لب به کفر میگشایند.
کُفر واژهای است که در داستانهای حیدری جایگاه ویژهای دارد. او همیشه شخصیتهایش را به سمت کفرگویی سوق میدهد. «اما اگر فاکنر زوال جنوب را از منظری دینی مینگرد و بر نقض پیمان انسان با خدا دریغ میورزد که جنوبیان را به لعن و نفرین ابدی دچار میکند، حیدری از منظری کاملاً دینناخواهانه به شرح زوال عشایر خود میپردازد و فقر و تیرهروزی آنها را نشانهای از بیهودگی اعتقاد به جهان برین در نظر میگیرد و سادهدلانه کفرگویی عشایر و روستاییان را در مقابل مصائب و سختیهای زندگی، نشانه نوعی درک پیشعلمی میداند که ممکن است آنها را به سطحی از آگاهی برساند تا بر اثر آن علیه وضع موجود خود بشورند.»
درونمایهٔ داستانها جامعهٔ سادهٔ لالی و به تعبیری، جامعهٔ بختیاریهاست، با اعتقاداتی که سخت بدان پایبندند و حیدری در تشریح این اعتقادات و فضای روستایی حاکم بر داستانش و با بررسی جامعهشناختی، به کالبد شکافی و تشریح آناتومی مشکلات و معضلات آنان اعم از اقتصادی، آموزشی، طبقاتی و… پرداخته.
رئالیسم اجتماعی لالی گاه سر از رئالیسم سوسیالیستی درمیآورد. جامعهٔ صنعتیای که خود مدعیست تا در ساختارهای دولتی و صنعتی شرکت جوید و با اعمال نظارت بر این سیستم، حاصل دسترنج خود را بیواسطه به دست آورد و محصول این تلاش را نثار فرزندان خود نماید.