• امروز : جمعه - ۱۹ بهمن - ۱۴۰۳

آخرین خبرها

کلنگ زنی دو طرح توسعه شبکه آب در مناطق شهری و روستایی شهرستان لالی + عکس افتتاح نمایشگاه انقلاب در جراید در بیمارستان امید لالی افتتاح طرح های تولیدی جهاد کشاورزی به ارزش بیش از ۶۷ میلیارد ریال در دهه فجر نواختن زنگ انقلاب اسلامی در مدارس شهرستان لالی نگاهی به ۲۰ بهمن ماه و بیعت بختیاریها با امام (ره) و پاسداشت روز استان چهارمحال وبختیاری مسئولان خدمات انقلاب را به گوش مردم برسانند/روز به روز کشور ما در حال پیشرفت است عزم هیئت فوتبال خوزستان به نابودی فوتبال در لالی/استعفای رئیس اداره ورزش و جوانان لالی در پی بلاتکلیفی هیئت فوتبال اولین رویداد جشنواره طعم کتاب با عشایر در منطقه کریم آباد شهرستان لالی برگزار شد وضعیت راه های بین شهری و روستایی درلالی مناسب نیست/جاده های نامناسب مانع حضور حداکثری گردشگران در لالی است آغاز مسابقات فوتبال جام دهیاری ها با حضور ۱۰ تیم در ورزشگاه شهدای لالی + تصاویر پایش و نمونه برداری از جایگاه‌های سوخت در لالی  عملکرد شبکه بهداشت و درمان لالی در حوزه بهداشت و درمان و بیمارستان امید تشریح شد پوستر اولین جشنواره موسیقی کرنا‌نوازی شهرستان لالی رونمایی شد اعزام امامان جماعات و مبلغین به دوره مقدماتی آموزشی وتوانمند سازی اهواز درخشش تیم امداد و نجات جمعیت هلال احمر خوزستان در کشور از رئیس جمهور و استاندار گلایه شدیدداریم/فرونشست های خیابانی ما را چه کسی بایدحل کند/نماینده دولت در لالی یک شورای اداری هم برگزار نکرد وزیر نیرو فاز دوم نیروگاه ۶۰۰ مگاواتی فولاد خوزستان را در گتوند کلنگ زد گلایه شدید از وزیر میراث و مدیر کل میراث خوزستان نماینده ای که تنها دنبال وزیر بهداشت است/سفر رئیس جمهورهیچ مصوبه ای برای شهرستان لالی نداشت معاون امور زنان ریاست جمهوری در شهرستان لالی : گردشگری می تواند زمینه ساز ایجاد اشتغال و درآمد برای لالی باشد فعال سازی و احداث پتروپالایش بختیاری ، موجب رونق اقتصادی در شهرهای شمالی خوزستان خواهد شد سواد را تعطیل نکنید عدم موفقیت برنامه های نمایشی غرس نهال در مسجدسلیمان در سالهای اخیر یک دستگاه ونتیلاتور با اعتباری بالغ بر یک میلیارد و پانصد میلیون تومان در بیمارستان امید لالی نصب و راه اندازی می شود ” فریبرز فروتن ” نویسنده ای توانمند در حوزه ادبیات بختیاری مطالبات مردم در شهرستان لالی از وزیر راه است نه معاون امور زنان کشاورزان نیازمند حمایت ها و توجه بیشتری هستند / آتش بس یک پیروزی برای مقاومت و فاجعه ملی برای اسرائیل بود آتش بس در غزه از واقعیت تا حقیقت! پایان سه روز اعتکاف در مساجد/ استقبال بیش از ۲۵۰ نفر از برنامه معنوی اعتکاف در لالی حضور مسئولان در منطقه محروم تلوک اسنکی/از ویزیت رایگان تا توزیع برخی اقلام مورد نیاز عشایر + تصاویر رودکی، فردوسی، حافظ و سعدی متعلق به زبان فارسی هستندنه فقط ایران یا تاجیکستان ۹۰ کیلومتر شانه‌سازی و اصلاح شیب شیروانی در محورهای شهرستان لالی اجرا شد + عکس پیگیری برای سند رسمی شهرک صنعتی شهرستان پس از ۱۵ سال / کار ساخت تعدادی واحد تولیدی آغاز شده است رونمایی از کتاب عکس «ولات» اثری جدید از محمدرضا حاجی پور مستند جدید شهدای ۲۱ دی؛ روایتی هنری با ساختاری متفاوت آبیاری زمین های دشت لالی به زودی به بهره برداری می رسد / مردم ما در طول تاریخ به اسلام و اهل بیت علاقه مند بوده اند سالروز قیام مردم سلحشور لالی در ۲۱دی باید با نگاه ویژه تری دنبال شود قیام ۲۱ دی ماه ۵۷ و شرح وقایع آن / روزی خونین در تاریخ مردم شهرستان لالی + عکس برگزاری یادواره شهدای ۲۱دی ماه ۵۷ و سالگرد شهادت سردار سلیمانی در شهرستان لالی تبعات افزایش قیمت دلار/اگرتحریم‌ها ادامه دار وفروش نفت مختل شود چه رخ می دهد؟ برخی دزدهستند وتحت عناوین مختلف انتظاردارند امام جمعه با آن ها برخوردنکند/مبارزه با دزدها و غارتگران بیت المال جزء اولویت های ماست جشن های آغاز سال ۲۰۲۵ میلادی در جهان پیگیری ثبت لالی به عنوان شهر دست بافت‌های عشایری در دستور کار قرار خواهد گرفت باید از تمام ظرفیت ها در جهت ایجاد اشتغال و رفع بیکاری در لالی استفاده کنیم سالار جمالپور به عنوان مدیر جدید بنیاد مسکن شهرستان لالی معارفه شد + تصاویر نقش استراتژی‌های توسعه‌ای در پیشرفت خوزستان با تأکید بر وفاق اقوام در حوزه مسئولیتهای اجتماعی کسی از پتروشیمی مسجدسلیمان راضی نیست/اولویت دولت باید رسیدگی به مسائل معیشتی و اقتصادی باشد مراسم معارفه اولین شهردار رسمی شهر تراز در فرمانداری لالی برگزار شد + عکس زندگی در دهستان زیبای احمد فداله تجلیل و تقدیر از بانوان شاغل در ستاد شبکه و بیمارستان امید لالی بمناسبت روز زن+عکس

داستان کوتاه / بهترین کتاب

  • 06 خرداد 1403 - 11:42
داستان کوتاه / بهترین کتاب
محمدرضا رضائی خاص هنرمند فیلمساز، نویسنده، نقاش، عکاس و مدرس هنر که از کودکی در خانواده ای هنر دوست بزرگ شد و داستان کوتاه بهترین کتاب از جمله آثار زیبا و خواندنی این هنرمند نویسنده است.

پسر جوان لاغر استخوانی با لباس های ژولیده و صورت گود رفته و چشمان کاسه گرفته اش وارد مغازه کتابفروشی شده بود، مرد کتاب فروش که به دلیل ارتباط با اقشار مختلف کتاب ، آنها را می شناخت.

نگاهی به جوان کرد. جوان همین که از کنار کتابفروش گذشت؛ گفت: سلام همراه با سلام اش بوی بدی از سیگار و مواد از دهان و از لای دندان های سیاه و خراب اش بیرون شد؛ مرد کتابفروش آرام پلک ها را روی هم گذاشت و گفت: سلام، بفرما … فروشنده که کتاب های زیادی خوانده بود و انگار یک چیزی می دانست، جوان معتاد را از مغازه بیرون نراند و برعکس به مطالعه کتاب باز شده ای که جلویش روی میز بود مشغول شد.

جوان همین که به سمت کتاب های مختلف در قفسه ها نگریست، زیر چشمی نیز نگاهی به کتابفروش انداخت سپس با خود گفت: چه کتابی را بردارم که مطمئن باشم آن را از من می خرند. ناگهان فروشنده در حالیکه چشم اش روی کتاب بود گفت: کتاب بهترین، اگر از من نظر بخوای ، آن را توصیه می کنم ، یکی از پرفروش ترین کتاب های دنیاست. جوان با حول و هیجانی که انگار از امدادی بود که به کمک او رسیده باشد که بتواند از میان این انبوه یک کتابی انتخاب بکند که از او بخرند، گفت: بهترین!؟ آره بهترین باید بهترین کتاب باشه، میشه به من بگید کجاست؟ فروشنده: بله ، همون قفسه روبرو جوان با چشم های از حلقه بیرون زده به روبرو نگریست، آن را دید و دست اش را به سمت آن برد، همین که دست اش به کتاب نزدیک شد و آن را لمس کرد، پشت پنجه دست اش جای زخم کهنه ی خود را دید و به ناگهه لحظه ای در فکر فرو رفت و چیزی بیادش آمد، بیادش آمد آخرین روزی که دست اش روی کتاب مدرسه اش بود ، روزی که دانش آموز سوم راهنمایی بود در آن خانه محقر و فقیرشان که پدر معتادش در حالیکه آخرین پوک سیگارش را به درون کشیده بود و انبوهی دود از دهان اش به بیرون داده بود، با صدای خشن و بد خلقی فریاد زد، اون کتابو بنداز کنار، برو پیش حسن پپه یه تیغ تریاک برام بیار اما او چون فردا امتحان نهایی داشت، سر از کتاب برنداشت، پدر بلند شد و رفت که او را بزند، مادرش که مشغول خیاطی بود از جا بلند شد و گفت: ای مرد، چته باز گیر دادی به این بچه! بزار درسشو بخونه فردا امتحان داره پدر که بدون مواد هیچ چیز برایش ارزش نداشت با تمام ضربه به صورت مادر زد و او زمین افتاد، سپس با بیرحمی به سمت پسر که رو به مادر اشک از چشم های معصوم اش سرازیر شده بود، می نگریست، پدر دست پسر را که روی کتاب باز شده ی جلویش قرار داشت، محکم گرفت و ته سیگار را از لب پایین آورد ، پشت دست پسر گذاشت ، پسر از درد با تمام توان فریاد می کشید و خود را کنار کشید و هل پدر داد سپس به زخم خود نگریست که خون از سوختگی آن فواره می کشید ، در حالیکه اشک از چشمان اش سرازیر شده بود گریه می کرد، پدر بیمارش با تمام عصبانیت چوبی را که برای چنین روزی زیر موکت گذاشته بود برداشت و به طرف پسر رفت که او را بزند، پسر که دیگر خسته شده بود از این همه کتک و سرکوفت پدر، کتاب را به سمت پدر پرتاب کرد و از اتاق به بیرون فرار کرد) جوان در حالیکه نفسی عمیق همراه با آهی سرد از افسوس گذشته به بیرون داده بود، کتاب را برداشت و آرام به پشت خود نگاه کرد و دید که فروشنده سرش روی کتاب مشغول مطالعه است

( البته قبلا گفتیم فروشنده از همان اول می دانست که جوان برای چه وارد کتابفروشی شد) فروشنده متوجه شد ، اما عمداً سرش را بلند نکرد. جوان سریع پیراهن خود را از جلو بالا برد و کتاب را زیر آن یعنی زیر کمربند گذاشت سپس پیراهن را روی آن انداخت و در حالیکه از کنار فروشنده می گذشت گفت: ممنونم ، بعداً میام می خرم. فروشنده که سرش روی کتاب بود گفت: موفق باشی، البته اگر خودت بخواهی! جوان با همین چند کلمه لحظه ای فکر کرد( اما از آنجا که او معتاد بود و معتاد هم بیمار است و انسان بیمار هم علی رغم اینکه بیمار است اما گاهی برخی حرف ها با برخی بیان ها و تن های مخصوص صدا از طرف دیگران بر سیستم مغزی و روانی و روحی او موثر می شوند و اینکه کرتکس ها که وظیفه انتقال اطلاعات به مغز را بر عهده دارند در چنین مواقعی ممکن است فعالیت بیشتری انجام دهند، اما به هر حال افکار منفی بیمار هم دست بردار نیستند و در اینجا فکر منفی دغدغه ی فروش کتاب برای خرید مواد و لذت ناشی از آن برای مسکن و آرام کردن آنی اجازه فکر کردن بیشتر و توجه به فروشنده را از جوان گرفت) جوان از کتابفروشی که بیرون رفت بیشترین قسمت تسخیر شده ی ذهن اش شده بود فروش کتاب و پول برای لذت مصرف همه عشق او یعنی مواد.

اما یک فکر کوچکی نیز مغز او را خارش می داد به گونه ای که انگار نمی توانست گول یک نفر را بزند یعنی وجدان اش که در عمق روان او سال ها کمرنگ و زندانی شده بود و حالا با دیدن این کتاب و یادآوری آن خاطره تلخ و آن چند کلمه انگیزشی فروشنده انگار امدادهایی بودند که خدا به یاری جوان فرستاده بود، اما این را هم باید بگوییم که مبانی ریشه پایگاه اجتماعی و فرهنگی جوان را سه چیز تشکیل می داد امید، ایمان و حقیقت. و در واقع خاراندن سر خود به وسیله انگشت آن هم در خلوت از نظر روانشناسی یعنی اینکه او با وجود اینکه بیمار و معتاد شده بود ولی باز هم همانطور که گفته شد نمی توانست خودش را گول بزند ، چون او قبل از اینکه بیمار، معتاد و بد شود، کودک و نوجوان پاک، سالم و معصومی بود که شرایط اجتماعی و محیط خانواده( که البته خانواده هم قربانی آسیب های دیگری بود) بیشتر از هر چیز آن را به این روز انداخت، پس با یک نگاه روانشناسی اجتماعی می شود گفت جوان مجرم، قربانی شرایط شد و او که از اول بد و بیمار نبود ، پس روزنه های امید هنوز گرچه کم رنگ ولی در درون او تابیده می شد) جوان به سمت کوچه ی خلوتی رفت و کنار دیواری روی زمین نشست، کتاب را خوب نگاه کرد، روی جلد سفید کتاب، بزرگ با خط سبز و آبی نوشته شده بود، «بهترین» سپس زیر اسم اش با خطی کوچکتر نوشته شده بود«موفق خواهی شد؛ البته اگر خودت بخواهی!» جوان بیاد آن جمله انگیزشی فروشنده افتاد و به این فکر فرو رفت که مدتی ست تصمیم گرفته بود به یک مرکز ترک اعتیاد مراجعه کند تا از این بیماری بی رحم که دیگر او را از خود و زندگی خسته کرده، نجات پیدا کند. صفحه پشت جلد کتاب جمله زیر را که انگار از عمق ناخوداگاه خودش بیرون زده بود با حالتی خوشایند خواند: ما انسان ها چاره ای جز امیدواربودن نداریم، پس بگذارید امیدوار باشیم.

محمدرضارضایی خاص – لالی

از دفتر قصه های کوتاه شب های بلند اسفند ۱۳۹۷

  • نویسنده : محمدرضارضایی خاص

اخبار مرتبط

نظرات

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰