سریال “وایکینگها” (Vikings) یک درام تاریخی زییا و پرطرفدار است که توسط “مایکل هرست”(Michael Hirst) نوشته و ساخته شده است. از ستارگان پرشمار این سریال جذاب میتوان به “تراویس فیمل” (Travis Fimmel)،”کاترین وینیک” (Katheryn Winnick)،”گوستاو اسکارسگورد” (Gustaf Skarsgård)،”کلایو استندن” (Clive Standen) و “الکساندر لودویگ” (Alexander Ludwig) اشاره کرد. “وایکینگها” سریالی خوشساخت با داستانی جذاب و بازیهای تماشایی است که توانسته طرفداران فراوانی را در سراسر جهان مجذوب خود کند. هرچند که این سریال بدلیل همزمان شدن پخشش با یکی از غولهای تاریخ نمایش خانگی یعنی “Game of Thrones” نتوانست به آنچه مستحق آن بود برسد. اما همواره مورد ستایش مردم و منتقدین قرار گرفته و تاکنون نامزد دریافت ۱۰۰ جایزه و برنده ۳۱ جایزه در مراسمهای مختلف بوده است. سریال “Vikings” نخستین بار در تاریخ ۳ مارس ۲۰۱۳ از شبکه کانادایی History پخش گردید. گفتنیست که فصل ششم که تاکنون یک بخش آن پخش شده و در انتظار بخش دوم آن هستیم،فصل آخر و پایانی بر ماجراجوییهای وایکینگها میباشد
خلاصه داستان:
این سریال دربارهی حماسههای یکی از معروفترین قهرمانان وایکینگها یعنی “راگنار لوثبروک” و خاندانش میباشد. سریال از دوران جوانی راگنار شروع شده و به چگونگی رسیدنش به قدرت و ماجراجوییها،نبردها و فتوحاتش میپردازد. داستان این سریال با چگونگی تبدیل شدن راگنار لوثبروک از یک کشاورز ساده به جنگجویی بزرگ و مشهور که با یورش به انگلستان و فرانسه اروپا را غرق در وحشت میکند،ادامه مییابد. همچنین در این سریال داستان دیگر قهرمانان وایکینگها و همینطور زندگی و نبردهای پسران راگنار را نیز دنبال میکنیم که…
پیشگفتار:
ابتدا بگذارید شما را کمی با تاریخ و پیشینهی وایکینگها آشنا کنیم. وایکینگها اقوامی جنگجو و دلیر بودند که بصورت پراکنده در سراسر سرزمین اسکاندیناوی (دانمارک،نروژ،سوئد و قسمتی از فنلاند امروزی) زندگی میکردند. آنها دریانوردانی شجاع و ماهر بودند که در خلال قرن هشتم تا یازدهم میلادی با حملههای سریع و وحشیانهی خود بریتانیا،فرانسه و بخشهای دیگری از اروپا را در وحشت فرو بردند. وایکینگها مردمانی آزاده با اعتقاداتی سفت و سخت بودند که علاقهی زیادی به کشاورزی و داد و ستد داشتند. آنها همواره در جستجوی زمینهایی حاصلخیز (بدلیل کم بودن زمینهای قابل کِشت در نروژ) برای کشاورزی و سکونت به سفرهای خطرناک و گاهاً بیبازگشت دریایی میرفتند. آنها با عبور از آبهای خروشان اقیانوس در این سفرها موفق به کشف سرزمینهایی جدید همچون ایسلند و گرینلند شدند.
در طی سالیان وایکینگهای زیادی در ایسلند و گرینلند ساکن شده و به کشاورزی و تجارت پرداختند. پس از حملهی شاه هارالد نروژی (پادشاه وایکینگها) به انگلستان در قرن یازدهم و شکست خوردن از شاه هارولد دوم (پادشاه انگلیس) دوران طلاییِ وایکینگها تمام میشود. سپس دیگر خبری از لشگرکشی و یورش آنها به سرزمینهای جدید شنیده نمیشود. البته گفتنی است که افسانههای حماسی و داستانهایی که به مردمان اسکاندیناوی نسبت داده میشود تا حدود زیادی ساختگی میباشد. نزدیکترین اسناد تاریخی مربوط به آنها (زیرا وایکینگها مردمانی بیسواد بوده و توانایی خواندن و نوشتن نداشتند) برای حدود دو الی چهار قرن پس از رویدادهای آن دوران میباشد. البته برخی منابع تاریخی نیز وجود دارند که برخی از حوادث و وجود برخی از افراد مشهور وایکینگ را تائید و اثبات میکنند.
نقد و بررسی سریال Vikings “آغاز و پایان یک رویا”
در سریال Vikings داستان یکی از پادشاهان افسانهای وایکینگها یعنی “راگنار لوثبروک” و پسرانش را در خلال دوران طلایی وایکینگها دنبال میکنیم. هرچند این سریال مرجعی موثق و تاریخی ندارد و بسیاری از شخصیتهای آن حتی خود شخصیت راگنار لوثبروک نیز وجودشان بصورت مستند ثابت نشده است. اما تماشای آن اطلاعاتی جالب از شیوهی زندگی و دغدغههای اقوام وایکینگ در اختیارتان قرار میدهد که بسیار جالب و قابل تامل است. اگر بخواهیم سریال وایکینگها را به شکل مفصل و از فصل اول آن مورد بررسی قرار دهیم،مطمئناً مطلبی طولانی و شاید برای برخی خستهکننده خواهد شد. اما برای آشنایی بهتر کسانی که تابحال موفق به دیدن سریال نشدهاند. بد نیست که مروری کوتاه به فصلهای اول تا پنجم سریال داشته باشیم. البته سعی میکنیم که از پرداختن به جزئیات داستان و اتفاقات مهم آن خودداری کرده و تنها اطلاعاتی کلی درباره سریال و شخصیتهای آن به شما میدهیم.
در سه فصل نخست سریال حوادث و وقایع داستان حول محور کاراکتر راگنار لوثبروک میچرخد. در این فصول،سریال چه از لحاظ محتوایی و چه از لحاظ کیفیتی بسیار بالاتر از فصلهای بعدی قرار دارد. مایکل هرست خالق و نویسنده سریال به شما اجازه میدهد که به آرامی با شخصیتهای داستان آشنا شوید و روابط میان آنها بخوبی درک کنید. این همان چیزیست که باعث میشود شما علاقهی خاصی به شخصیتهای اصلی سریال در این سه فصل پیدا کنید و تماشای سریال برایتان لذتبخش گردد. در این سه فصل از اتفاقات دراماتیک گرفته تا جنگهای بزرگ و کوچکی که وایکینگها در آن شرکت میکنند با ظرافت و دقت خاصی طراحی و اجرا شدهاند. درواقع همهچیز از ریتم منحصر بفردی برخوردار است،نه آنقدر اتفاقات سریع و پشت سرهم میباشد که شما گیج و سردرگم شوید و نه آنچنان کند و بیهیجان که اشتیاقتان برای دنبال کردن داستان را از دست بدهید.
در فصل چهارم سریال مسیری جدید را در پیش میگیرد که بنظر میرسد سیاستهای شبکهای و البته مادی تاثیر زیادی بر این روند داشتهاند. در فصل چهارم به یکباره تعداد قسمتهای سریال دوبرابر میشود و شخصیتهای زیادی به داستان اضافه میشوند. شاید عدهای این را برای پیشروی داستان امری حیاتی و مهم بدانند اما به شخصه ریتمی که سریال در فصلهای قبلیش داشت را بیشتر ترجیح میدهم. البته اتفاقات این فصل نیز بسیار زیبا و خلاقانه به تصویر کشیده شده است و شاهد صحنههای بیادماندنی و همینطور دیالوگها و نقشآفرینیهای دیدنی از بازیگران سریال و در راس آنها “تراویس فیمل” دوستداشتنی هستیم. در فصل پنجم در کنار دنبال کردن سرگذشت پسران راگنار که هرکدام از آنها به نوعی درگیر کشمکشهای روحی و دنیوی خودشان میباشند. داستان فلوکی دوست قدیمی و وفادار راگنار و یکی از خاصترین وایکینگها را نیز دنبال میکنیم. شاید بتوان گفت این بخش از سریال از لحاظ معنوی بودن و مفاهیمی که به آن میپردازد، از پربارترین و عمیقترین بخشهای سریال است.
باید اعتراف کرد که “مایکل هرست” نویسندهی بسیار باهوش و ماهری میباشد. او بخوبی میداند که نباید داستانش را بر پایهی شخصیتهایش تعریف کند و برای همین شخصیتها را در مسیر اتفاقات داستان قرار میدهد. این بدان معناست که سریال وابسته به یک یا دو شخصیت کلیدی نمیباشد و با حذف مهمترین شخصیتهایش نیز میتواند داستانش را با قدرت و تمرکز قبلی پیش ببرد. البته در فصل ششم سریال نبود یک شخصیت اصلی قدرتمند و جذاب همچون راگنار بیشتر از قبل احساس میشود. هرچند این موضوع ربطی به داستان و فیلمنامه سریال ندارد، زیرا خلق شخصیتی کاریزماتیک و پراُبهت همچون راگنار در وقت اندک باقیمانده کاری بسیار دشوار میباشد. در نیمهی اول فصل ششم و پایانی سریال خبری از جنگهای بزرگ (البته بجز قسمت آخر) و لشگرکشی و فریبکاری نیست. درواقع هرچه داستان به پایانش نزدیکتر میشود بر مفاهیم عمیقتری و بزرگتری اشاره میکند. به همین ترتیب شخصیتهای داستان نیز با بالا رفتن سنشان به پختگی و وقار رسیدهاند. در آخر میبینیم که وایکینگها که در ظاهر مردمانی درندهخو و یاغی هستند،در نهایت بیشترشان بدنبال چیزی جز بقا و زندگی نیستند. اکثر آنها تنها در جستجوی زمینهای حاصلخیز برای کشاورزی و یا راهی برای داد و ستد هستند. اما زیادهخواهی، قدرتطلبی و خونخواهی یک عده آنها را از صفحهی تاریخ محو میکند. اقوامی که به گفته برخی مورخان دربارهی خصلتها و آداب و رسومشان بسیار اغراق شده است.
سریال Vikings جزو آثار فاخر و ارزشمند تلویزیونی میباشد که طرفداران و دنبالکنندگان بسیار زیادی دارد. ساخت سریالی با این وسعت مطمئناً کاری سخت و دشوار است. از آن مهمتر اینکه وقتی سریالهای اینچنینی با استقبال روبرو میشود،هزینههای تولیدشان به یکباره افزایش چشمگیری پیدا میکند. بنابراین در برخی از این دست سریالها شاهد کاهش سطح کیفی داستان میباشیم. خوشبختانه از این اتفاق تاحدود زیادی در سریال Vikings جلوگیری شده است و فیلمنامهی قوی و داستان خوبش مانع از انحراف زیاد سریال شده است. هرچند در طول این شش فصل داستان سریال فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشته است،اما یکپارچگی داستان در تمام این مدت حفظ شده است. اگر تاکنون موفق به تماشای سریال وایکینگها نشدید،بدانید که لحظات فوقالعادهای را تجربه خواهید کرد. اگر از طرفداران سریال هستید، پس شما نیز همانند ما منتظر تماشای پایان این شاهکار هستید.
بررسی فصل نهایی سریال (ده قسمت پایانی)
در بخش پایانی سریال وایکینگها اتفاقات باسرعت و هیجان بیشتری دنبال میشوند و همانطور که مشخص بود، قرار نیست شخصیت جدید قابل توجهی به داستان اضافه شود. پس در نتیجه تمرکز اصلی سریال برروی کاراکترهای باقیمانده داستان از فصلهای پیشین میباشد. هرچند کلیت اینکار درست و منطقی میباشد اما نمیتوان منکر برخی تاثیرات مخرب آن در بخش پایانی سریال شد.
نتیجه گیری کلی سریال
در پایان میتوان گفت که سریال “Vikings” جزو محبوبترین سریالهای دنیا در دههی گذشته بوده است. سریالی که داستانی جذاب و پر افت و خیز را از مردمان سرزمین اسکاندیناوی برایمان بازگو میکند. داستانی از قهرمانان، افسانهها و حوادث واقعی و غیرواقعی که شما را غرق در خیالات و هیجانات لذتبخشش میکند. بطورکلی سریال وایکینگها جزو آثار ارزشمند و محبوب تلویزیون بوده است که خاطرات زیادی را برایمان رقم زده است. همینکه بتوان پس از به پایان رسیدن یک سریال به تماشای دوباره آن فکر کرد، یعنی پخش آن سریال موفقیتآمیز بوده است و مطمئناً سریال Vikings جزو این دسته سریالها میباشد.