هنوز سدۀ دهم هجری چندان از نیمه نگذشته بود که شاعری دانشمند، وقتی بر دیوان خود دیباچه مینوشت، روزی را به یاد آورد که در «مکتبی»، «پریچهرهای» به او گفت: «مرا غزلهای جانسوز عاشقانۀ فارسی میباید»: ملامحمد فضولی بغدادی (درگذشتۀ ۹۶۳ق)، که بیشتر عمر را در بغداد گذراند و به ترکی و عربی شعر میسرود و دیوانی هم شعر به فارسی سروده است. در همان روزگار، جایی بسیار دورتر از خانۀ ملامحمد، در شبهقارۀ هند نیز، انبوهی از شاعران و دانشمندان پارسیگو بر یکدیگر سبقت میجستند تا با شعری نیکوتر و زیباتر، هرچه بیشتر در دربار فرمانروایان گورکانی و وزیران و سرداران و کارگزاران ایشان راهی بجویند و از حمایت و لطف آنان برخوردار شوند. در ماوراءالنهر و اران و شروان تا سرزمینهای امپراتوری عثمانی و سرزمینهای عربی هم، فارسیزبان ادب و فرهنگ بود و فرمانروایان عثمانی آن اندازه شعر فارسی سروده بودند که بتوان از شعر ایشان دیوانهایی ترتیب داد.
در همۀ این سرزمینها، در کارگاههای هنری، خوشنویسان بزرگ و تصویرگران و تذهیبکاران و جلدسازان، به کار کتابت و تذهیب و انواع آرایشهای هنری بر آثار بزرگان ادب پارسی همچون فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ و نظامی اشتغال داشتند و تا حدّ ممکن میکوشیدند آن منظومههای جاودان، چشم را نوازش دهد و روح را به اهتزاز در آورد. نمونههایی از نسخههای پرشکوه هنری آن عهدها اینک زینتبخش کتابخانهها و موزهها و مجموعههاست و دلبستگان ادب و هنر، در هر برگ آن چون ورق زر مینگرند و هنرشناسان، دیری است که درس و بحث در باب ویژگیهای آن آثار شگفتانگیز را پیشنهاد همت خود قرار دادهاند. در پهنۀ گستردهای، از اقصای شبهقارۀ هند تا ماوراءالنهر و ترکستان و اران و شروان و قفقاز و ایران و افغانستان کنونی تا سرزمینهای عثمانی، نظم و نثر فارسی بر کتیبههای بناهای مشهور تاریخی نقش بسته، از مسجدها و دیگر مکانهای مذهبی، تا مدرسهها و سراها و بازارها و مزارها و در همۀ اینها، قرنهاست که زبان فارسی همچون آهنگی پرشکوه نواخته میشود.
به راستی که سبب رواج و رونق زبان فارسی را میباید در جایی از روح و روان زیباییجوی و زیباییپرست آدمی سراغ گرفت، ورنه این همه کامگاری زبان فارسی را در گسترهای بدین وسعت چگونه میتوان توضیح داد؟ فارسی بر خلاف آنچه شماری از غافلان در روزگار ما پنداشتهاند، زبان «قوم مجعول فارس» نبوده و نیست و طی قرنهای متمادی، انسانهای بافرهنگ بسیاری در بالندگی آن نقش داشتهاند و در گسترش آن کوشیدهاند، فارغ از هرگونه تعلّقات نژادی و قومی. فارسی زبان مشترک انسانیت و عشق و محبت و رواداری بوده است و چه نشانهای از این روشنتر که افراطگرایان و متعصّبان، نه امروز، بلکه در طی قرون و سدههای پیشین نیز، آشکارا با زبان فارسی دشمنی نشان میدادهاند و از آن سوی، بزرگترین متفکران و راهبران محبت و مدارا و اخلاق،اندیشۀ خود را با این زبان بیان کردهاند.
زبان فارسی حتی در دورههایی که در سرزمینهای اطراف، روابط سیاسی با ایران چندان دوستانه نبود و دست سیاست بر اختلافات دامن میزد، همچون آب روان جریان داشت. وجود انبوهی نسخههای خطی از آثاری چون گلستان و بوستان سعدی و دیگر آثار مهم فارسی در کتابخانههای معتبر، حتی بعد از گسترش صنایع چاپ و نشر، حاکی است که فارسی زبان تحصیل و میزان و معیار سواد و دانش بود و کودکان سمرقند و بخارا و خیوه و خوارزم و خجند، همچون کودکان تبریز و اصفهان و شیراز و مرو و بلخ و هرات، به فارسی خواندن و نوشتن میآموختند.
زبان فارسی برای ملّت ایران، بسی فراتر از زبان مشترک است: فارسی ما را در احساسات و عواطف انسانی شریک میکند و هم از این روست که به قول غلامحسین ساعدی، فارسی ستون فقرات یک ملّت بزرگ است. حتی در گذشتههای دور، در سدۀ چهارمقمری هم، دانشمند و تاریخنگار برجستهای چون مسعودی (درگذشتۀ ۳۴۶ق) هنگام تألیف کتاب التنبیه و الاشراف نیک میدانست که با وجود اختلاف در لهجهها، فارسی زبان مشترک ایرانیان در پهنۀ وسیعی است که او یک یک برشمرده است.
سخن از زبان فارسی بدون سند ماندگار آن، شاهنامۀ فردوسی ناتمام و بی فروغ است، زیرا که این «کاخ بلند»، یاد و خاطرۀ ایران را با زبان فارسی در پیوند قرار داد و آن خاطره را هزار سال است و بیش که با خود به همه جای گیتی برده و نه فقط از نظر شکوه بیمانند شعر و حماسه، بلکه مرزهای ظاهری را نیز در نوردیده و بر تاریخنگاری و تاریخنگری در سرزمینهای بسیار دوردست از ایران تأثیر بسزا نهاده است. پس از قرآن کریم، کمتر اثری همچون شاهنامه، تا این حد جلوهگاه انواع هنرها بوده است و حتی در زمان رواج و رونق چاپ به طریقۀ سنگی نیز، یکی دو شاهنامۀ هنری به طبع آراسته شد. از مجموع نشانهها پیداست که شاهنامه، «کتاب ملّی» ایرانیان بوده و کمابیش در هر دورهای، ایرانیان بافرهنگ و هنرمند خود را در پدید آوردن نسخهای پرشکوه از آن شریک میدانستهاند و کمتر کتاب و شعر و منظومهای مانند شاهنامه تا این حد به عمق جانها راه یافته است.
روز پاسداشت زبان فارسی، نشانهای است تا ارزشهای انسانی این «قیمتی دُرّ دَری» و این میراث گرانسنگ بزرگان اندیشه و هنر مشرق زمین را بیشتر بدانیم و فراموش نکنیم که شاهنامهٔ فردوسی، کتاب ملّی ایرانیان و فارسیزبانان گیتی، با «وصف خرد» آغاز شده است.
علی بهرامیان
پژوهشگر و سرویراستار فرهنگستان زبان و ادب فارسی