• امروز : سه شنبه - ۱۳ آبان - ۱۴۰۴

آخرین خبرها

دوره تربیت معلم روخوانی قرآن در شهرستان لالی برگزار شد کشف و معدوم سازی بیش از ۳۰۰ کیلوگرم مواد غذایی غیربهداشتی در لالی + عکس شناسایی یک غار جدید در منطقه دره بوری بخش مرکزی شهرستان لالی + گزارش تصویری واژگونی خودرو در مسجدسلیمان یک کشته و چهار مصدوم بر جا گذاشت هشدار فرهنگیان مسجدسلیمان: تعطیلی دانشگاه فرهنگیان در صورت عدم اخذ «کد مستقل» افتتاح آموزشگاه هنرهای تجسمی در لالی؛ فرصتی برای شکوفایی و رونق اقتصادی یکی دیگر از مسئولان سابق در شهرستان لالی دستگیر و روانه زندان شد باباروزبهان لالی؛ بهشت پنهان زاگرس در انتظار توسعه نظارت را در همه زمینه ها باید جدی بگیریم/جوانان ما در ورزش و علم باعث افتخار هستند جلسه زیبا سازی و باز طراحی منظر شهر لالی برگزار شد بازدید کارشناسی جهت آماده سازی فضای فیزیکی سی‌تی‌اسکن در بیمارستان امید لالی افتتاح سردخانه کشتارگاه دام شهرداری لالی با اعتباری بالغ بر ۱۵ میلیارد ریال + عکس چشمه کوهرنگ دوباره خشکید/زنگ خطر خشکی در سرچشمه رودهای بزرگ ایران شط شیمبار در آتش؛ طبیعت قربانی دخالت انسانی تجلیل از پرستاران بیمارستان امید شهرستان لالی همزمان با روز پرستار + تصاویر دستگیری باند توزیع مواد مخدر در لالی/بیش از ۱۸۰کیلو گرم موادمخدر در شهرستان لالی کشف و ضبط شد کسب مقام سومین هیئت برتر استان خوزستان توسط هیئت کوهنوردی شهرستان لالی بلاتکلیفی مدیریتی در هلال احمر و اداره کار/ دو اداره مهم شهرستان لالی ماه‌هاست بدون مدیر اداره می شوند هنوز در اوضاع آسفالت شهر کمبودهایی داریم / مدیر کل ورزش و جوانان توجه بیشتری به هیئت های ورزشی در لالی داشته باشد اجرای طرح امنیت محله محور در شهرستان لالی/دستگیری ۱۸ محکوم متواری در این طرح انتشار رتبه‌بندی استانی آموزش و پرورش / عملکرد متوسط شهرستان لالی با کسب دو رتبه ۲۶ و ۲۷ در میان ۴۰ منطقه ایمن‌سازی و تعریض دو محور ارتباطی در لالی با کمترین امکانات انجام شد + تصاویر گرامیداشت شهدای حمله موشکی بعثی به مسجدسلیمان برگزار شد مدیرعامل جدید پتروشیمی مسجدسلیمان معرفی شد همایش پیاده‌روی بانوان لالی به مناسبت هفته سلامت بانوان ایران برگزار شد گرانی های بازار نتیجه مدیریت های ضعیف است/امروز در اوج قدرت هستیم و پیروزی های آینده ما بیشتر خواهد بود مدیرعامل جدید شرکت بهره‌برداری نفت و گاز مسجدسلیمان معارفه شد پایان انتظار ۷ ساله دانش‌آموزان لالی با افتتاح دبستان ۶ کلاسه شهید منوچهر حاجی‌پور بهای سنگین گرانی گوشت؛ زخم شکاف طبقاتی بر صورت نسل آینده اهدای بسته های نوشت افزار به دانش آموزان کم برخوردار بازگشت دستگاه‌های حیاتی به چرخه خدمت در بیمارستان امید لالی به مناسبت روز بهورز از تلاش های بهورزان شبکه بهداشت و درمان شهرستان لالی تقدیر شد بزرگداشت روز حافظ در لالی برگزار شد برگزاری جشن «روز جهانی کودک» در لالی/برنامه ای شاد برای کودکان شهرستان نمایشگاه نقاشی کودک در شهرستان لالی افتتاح شد ایذه، شهر سنگ نگاره‌های باستانی ایران جشن مهرگان؛جشن آفرینش در میان رنگ‌ها شعر/در این شب‌ها که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می‌ترسد همایش ترویج مصرف تخم مرغ و صبحانه سالم در مدارس لالی برگزار شد حذف سازمان امورعشایر؛آغازفروپاشی پنهان در زنجیره تولید ملی کشور جاده مسجدسلیمان به اهواز، زخمی که هر روز تازه می‌شود به مناسبت روز مولوی مراسم بزرگداشت این شاعر بلندآوازه ایران در لالی برگزار شد منوچهر شفیانی، قصه‌گوی روستا و بازتاب تضاد سنت و مدرنیته برنامه‌ریزی برای بهسازی و نوسازی بیمارستان امید در چندین فاز عملیاتی آمبولانس بیمارستان امید لالی پس از ۶ ماه تعمیر و وارد خط خدمت شد معاون جدید فرمانداری لالی معرفی شد/کریم خدادادی معاون فرماندار لالی شد مواضع ملت ما از سوی رئیس جمهور در سازمان ملل به خوبی بیان شد نوزاد عجولی که در آمبولانس اورژانس متولد شد رئیس جدید شبکه بهداشت و درمان معارفه شد/امیر حسنوند جانشین علیرضا آصفی شد زنگ آغاز سال تحصیلی جدید برای ۷ هزار دانش‌آموز در شهرستان لالی به صدا درآمد

سلسله پیشدادیان در اعماق تاریخ ایران

  • 02 خرداد 1404 - 17:52
سلسله پیشدادیان در اعماق تاریخ ایران
نخستین دودمان فرمانروا در تاریخ اساطیری و حماسی ایران زمین «پیشدادیان» بودند. پیشداد به معنی «اولین کسی که قانون آورده است».معنی می دهد.

نخستین دودمان فرمانروا در تاریخ اساطیری و حماسی ایران زمین «پیشدادیان» بودند. پیشداد به معنی «اولین کسی که قانون آورده است».معنی می دهد. در شاهنامه فردوسی نخستین پادشاه پیشدادی «گیومرث» (کیومرث) (کیومرس) بود که در متون اوستایی و باستانی نخستین انسان آریایی و اولین فرمانروا بوده و مطابق متون اساطیری بعد از اسلام نخستین مرد کیومرث و نخستین زن «مردیانه» بود.

بعد از کیومرث به ترتیب هوشنگ و جمشید به جهانداری می رسند. ضحاک تازی بعد از آنکه جمشید را شکست می دهد، مدتی بر ایران حکومت می کند و فرزندان جمشید را اسیر می نماید. اما دچار قیام کاوه آهنگر و فریدون می شود. بعد از زندانی شدن ضحاک در دماوندکوه، فریدون، منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب به فرمانروایی و سرداری می رسند. بعد از زوال پیشدادیان یکی از نوادگان منوچهر به نام کیقباد به کمک رستم قهرمان داستان های حماسی ایران، فرمانروایی خاندان کیان را پایه ریزی می کند.

کیومرث

طبق متون اوستایی او آدم ابوالبشر است و اولین انسانی است که از «اهورامزدا» که خداوند یکتا است اطاعت کرد. مورخین اسلامی او را گلشاه لقب داده اند که به معنی فرمانروای کوهستان است. در ادبیات بعد از اسلام او را نخستین کشورگشا معرفی کرده اند. نخستین بزرگی که کشور گشود سرپادشاهان کیومرث بود. فردوسی درباره او می گوید: کیومرث چون ابتدا در کوه اقامت داشت پلنگینه (پوست پلنگ) می پوشید و در اشعارش می گوید:

کیومرث شد بر جهان کدخدای _ نخستین به کوه اندرون ساخت جای

سر تخت و بختش برآمد ز کوه _پلنگینه پوشید خود با گروه.

می گویند بنیاد شهرسازی از نیز او است. شهر های اسطخر، دماوند و بلخ را او بنا کرد. چون فرزندش سیامک به دست دیوان کشته شد، بعد از مرگ کیومرث پادشاهی به نوه اش «هوشنگ» رسید.

هوشنگ

هوشنگ در اوستا «هائو شیانگها» نامیده شده. بعضی از مورخین او را اولین پیشداد (اولین قانونگذار) معرفی می کنند، زیرا بر هفت اقلیم فرمانروایی می کرد. درباره معنی اسم او اختلاف است. فردوسی هوشنگ را برگرفته از هوش و فرهنگ می داند و در این باره می گوید:

گرانمایه را نام هوشنگ بود _ تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

زبان شناسان باستانی و شرق شناسان اروپایی «هائو شیانگها» را به معنی «فراهم سازنده منازل خوب» آورده اند، چون او بود که شهر های شوش و بابل را بنیاد نهاد. در زمان او آهن و آتش کشف شد و ابزار های جنگی آهنی فراهم آمد. فردوسی در باب کشف آتش می گوید که هنگام پرتاب سنگ برای کشتن مار آن سنگ به سنگ دیگری برخورد کرد و اخگری پدید آمد.

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ _ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ.

چون تهیه آتش برای زندگی مشکل بود، به دستور هوشنگ آتشکده هایی در فارس، آذربایجان و خراسان برپا کردند تا مردم بتوانند، آتش آماده از آن بردارند. داستان هوشنگ درباره کشف آتش نشان می دهد که ایرانیان آتش پرست نبوده اند ولی آتش را از جهت روشنایی و گرمی بخشیدن به زندگی آدمیان حفظ می کردند و سعی در نگهداری آن داشتند.به انگیزه کشف آهن در دهم بهمن جشن سده را برپا می داشت، یعنی زمانی که پنجاه شب و پنجاه روز تا اول بهار (عید نوروز) باقی بود. فردوسی درباره جشن سده می گوید:

ز هوشنگ ماند این سده یادگار _ بسی باد چون او دگر شهریار

همچنین در زمان هوشنگ مردم توانستند که از پوست حیوانات لباس تهیه نمایند.

تهمورث دیوبند

سومین پادشاه پیشدادی تهمورث (طهمورث) است به معنی دلیر ملقب به «زیناوند» که به معنی دارنده سلاح و زین. در تاریخ طبری و مروج الذهب مسعودی آمده است که در زمان او بودا در هند ظهور کرد. او بت پرستی را برانداخت و چون بر دیوان مازندران غلبه کرد، دیوان به او سواد خواندن و نوشتن آموختند لذا به آنان امان داد. در زمان او مردم ریسندگی و بافندگی آموختند.

جمشید

جمشید فرزند تهمورث چون رویش مانند «شید» (خورشید) می درخشید به جمشید به معنی درخشنده معروف شد. او نیز مانند فرمانروایان قبلی پیشدادی از «فره ایزدی»و پشتیبانی «اهورامزدا» برخوردار بود. طبق روایات فردوسی زمانی که طول روز و شب برابر شد (اول فروردین) را نوروز نامید و جشن نوروز را برپای داشت، در دوره حکمرانی او انواع سلاح های آهنی ساخته شد.تهیه انواع لباس از ریسیدن نخ های پنبه ای، ابریشمی و پشمی نیز رواج یافت. سنگ های گران بها از معادن استخراج گردید. دارو ها و عطریات متفاوت شناخته شد. فن پزشکی به بالاترین درجه در آن زمان رسید. در ساختمان سازی انقلابی روی نمود چون دیوان مازندران ساختن خشت و آجر و نحوه به کارگیری گچ و سنگ را به آریایی ها آموختند. از این رهگذر قصر های باشکوه در ایران بنا گردید.در این زمان مردم به چهار طبقه تقسیم شدند.

۱) آموزیان (دانشمندان و دینداران.)

۲) نیساریان (سپاهیان و لشکریان).

۳) نسودیان (برزگران)

۴) آهنوخوشان (پیشه وران).

جام جم (جام گیتی نما) که به وسیله آن جمشید می توانست وقایع هفت اقلیم را در آن ببیند، در زمان او بود، این جام بعد ها به کیخسرو و دارا رسید. اما زمانی رسید که جمشید از باده قدرت سرمست شد و طوری کبر و غرور بر او چیره شد که خود را جهان آفرین خواند و مورد قهر الهی قرار گرفت و ضحاک تازی را بر او چیره  ساخت.از این جهت بود که فردوسی طوسی گوید:

شما را ز من هوش و جان در تن است _ به من نگرود هرکه اهریمن است

گر ایدون که دانید من کردم این _ مرا خواند باید جهان آفرین

زمانی که در جام جهان بین هر چه را که اراده می کرد، می دید غرورش زیادتر شد:

پس آن جام برکف نهاد و بدید _ در او هفت کشور همی بنگرید.

ضحاک جمشید را کشت و دو خواهر او به نام های «شهرناز» و«ارنواز» اسیر کرد و سپس به زنی گرفت. بعد از آنکه کاوه و فریدون قیام کردند و ضحاک را در دماوندکوه به بند کشیدند، فریدون از نژاد جمشید به حکمرانی ایران رسید.

قیام کاوه و جهانداری فریدون

هنگامی که ضحاک برای خوراک مار های روی شانه هایش همه فرزندان کاوه آهنگر را قربانی کرده بود و فقط یک فرزند برای کاوه مانده بود و پیش ضحاک ستمگر رفت و گفت (یکی بی زبان مرد آهنگرم _ ز شاه آتش آید همی بر سرم). شاه توجهی نکرد و کاوه چون آهنگر بود پیشبند چرمی خود را که از پوست شیر بود بر فراز چوبی برافراشت و از آن پس به عنوان «درفش» (پرچم) از آن بهره برد. مردم به دور کاوه و درفش او گرد آمدند به طوری که بر سپاه ضحاک پیروزی یافت و ضحاک فراری شد و از ایران خارج شد و از دجله گذشت تا از خشم ایرانیان در امان بماند. کاوه با قیام خود خواست که «فریدون» فرزند «آبتین» را که از نژاد جمشید بود به فرمانروایی ایران انتخاب نماید. لذا فریدون به تعقیب ضحاک پرداخت. فریدون خود را به سرزمین تازیان رسانید ضحاک را دستگیر و او را در دماوندکوه زنجیر کرد. در داستان کاوه و فریدون چیزی که مهم است، ایجاد پرچم ایران است، چون کاوه در تاریخ اساطیری ایران با درفش خود حماسه آفرید و ضحاک عرب را شکست داد و به دست فریدون که از نژاد ایرانی بود در دماوند کوه زندانی نمود. از آن زمان به بعد پرچمی که او ساخته بود به «درفش کاویانی» معروف شد. کاوه کسی است که سرداران ایران به درفش او تیمن می جستند.ابومنصور ثعالبی مورخ قرن پنجم در باب این درفش عین روایت فردوسی را آورده و گفته است: «فریدون پس از آسودگی از کار ضحاک چرم کاوه را به جواهر بیاراست و درفش کاویان نامید.» فریدون فرزند آبتین که مادرش فرانک بود، دوره دوم جهانداری پیشدادیان را آغاز کرد و بعد از او مهم ترین زمامداران پیشدادی عبارت بودند از منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب. فریدون چون در مهرماه بر ضحاک غلبه کرد و بر تخت نشست آن روز را عید و جشن آن روز را مهرگان خواندند.

تقسیم سرزمین فریدون بین فرزندانش

فریدون در زمان جهانداری اش کشورش را بین پسرانش به شرح زیر تقسیم کرد تا با خیال آسوده بتواند به بندگی اهورامزدا بپردازد. ایران را به «ایرج» داد، توران (ترکستان) را به «تور» و شام و روم را به «سلم» سپرد. چون ایران از ترکستان و شام آباد تر بود سلم و تور بر ضد ایرج متحد شدند و در جریان جنگی ایرج را کشتند و جنازه او را پیش پدر فرستادند. فردوسی در این باب می گوید:

نهفته چو بیرون کشید از نهان /به سه بخش کرد آفریدون جهان

یکی روم و خاور دگر ترک و چین/سوم دشت گردان و ایران زمین

نخستین به سلم اندرون بنگرید /همه روم و خاور مر او را گزید

دگر تور را داد توران زمین /ورا کرد سالار ترکان و چین

و زان پس چو نوبت به ایرج رسید / مر او را پدرشهر ایران گزید

در زمان پادشاهی منوچهر برای پایان دادن به اختلاف مرزی بین ایران و توران مقرر شد که آرش کمانگیر تیری از مازندران یا از فراز دماوندکوه پرتاب کند و آن تیر هرجا که بر زمین افتاد مرز ایران و توران باشد. در شاهنامه از آرش نامی برده نشده است ولی در متون اوستایی ارخش و در کتاب الکامل ابن اثیر «ایرش» و در منابع دیگر به ویژه تاریخ طبری «ارشش با تیر» و در مجمل التاریخ والقصص «آرش شواتیر» آمده است. در دانشنامه ادب فارسی بخش آسیای میانه به سرپرستی حسن انوشه بعد از آن که همه روایات تاریخی و اسطوره ها را در کنار هم می گذارد به این نتیجه می رسد که افراسیاب پادشاه توران با منوچهر فرمانروای ایران قرار گذاشتند، تیری که از فراز البرزکوه (دماوندکوه) به سمت مرز توران پرتاب گردد، مرز ایران و توران را تعیین کند. آرش بر بالای قله دماوند رفت و با آن که می دانست پس از پرتاب تیر جان از کالبد او خارج می شود، تیر را پرتاب کرد. این تیر از بامداد تا نیم روز برفت و در کنار جیحون بر درخت گردویی فرود آمد و مرز ایران و توران معین شد. در بیشتر منابع اسلامی جای فرود آمدن تیر را مرو نوشته اند و محل پرتاب آن را آمل، ساری، تبرستان نوشته اند و در منابع اسلامی سیزدهم تیر (تیرروز) را روز پرتاب تیر قید کرده اند.عاقبت «منوچهر» در جنگی سلم و تور را کشت و خود بدون رقیب جانشین فریدون شد.

ظهور رستم و حوادث پهلوانی بعد از آن

منوچهر سرداری داشت به نام «سام» که امیر زابلستان و سیستان بود. او پدر زال و جد «رستم» پهلوان نامی ایران است و بخش عمده شاهنامه، دلاوری های او را دربرگرفته است. زال زر چون مو های سرش سفید بود، سام این طفل سفیدموی را به علت داشتن چنین وضعیتی نپذیرفت و او را به غاری در البرزکوه نهاد. «سیمرغ» او را در آن غار بزرگ کرد، بعد ها سام به البرزکوه رفت و او را با خود به زابلستان آورد و زال در زابلستان با «رودابه» دختر «مهراب» پادشاه کابل ازدواج کرد و در نتیجه این وصلت «رستم» به دنیا آمد. درباره تولد رستم، فردوسی نکته ای را بیان کرده که بسیار مهم است. چون جنین رستم در شکم رودابه بزرگ بود و تولد او مشکل بود، حکیم فردوسی در بخش زاده شدن رستم از سیمرغ چون حکیمی حاذق نام می برد که دستور می دهد که ابتدا رودابه را با می مست گردانند تا بیهوش شود (چون در آن زمان داروی بیهوشی نبود) سپس پهلو را شکافته و رستم را از بطن مادر خارج کنند. این عمل را سزارین می گویند و معتقدند که ابتدا سزار کنسول رومی به این روش متولد شده است. در صورتی که باید دانست، رستم چند هزار سال قبل از سزار به این روش به دنیا آمده است. در واقع باید عمل سزارین را رستمینه نامید. فردوسی در این باب از توصیه سمیرغ تا تولد رستم را به شعر می سراید:

نخستین به می ماه را مست کن/ز دل بیم و اندیشه را پست کن

تو بنگر که بینادل افسون کند/ز پهلوی او بچه بیرون کند

بیامد یکی موبد چیره دست/مر آن ماهرخ را به می مست کرد

و اینکه چرا نام نوزاد را رستم گذاشتند این است که وقتی نوزاد به دنیا آمد رودابه گفت از این غم برستم (از این درد راحت شدم) لذا فردوسی می گوید:

به گفتا به رستم غم آمد به سر نهادند رستمش نام پسر

دلاوری های رستم از عهد منوچهر تا روزگار بهمن فرزند اسفندیار معروف است. در روزگار کیقباد، کیکاوس و کیخسرو از خود دلاوری های بسیار زیادی نشان داد. زمانی که در جست وجوی اسب خود رخش که دزدیده شده بود به شهر سمنگان رسید او تهمینه دختر پاشاه آنجا را به زنی گرفت و از این ازدواج سهراب متولد شد که سرانجام در یک نبرد تن به تن زمانی که رستم نمی دانست با فرزند خویش نبرد می کند، او را کشت. رستم پس از آن تورانی ها را شکست داد. رستم دو برادر داشت به نام های «زواره» او در جنگ ها یاور برادر خویش، رستم بود. برادر دیگر شغاد نام داشت که عاقبت رستم را کشت.

از حکومت نوذر تا گرشاسب و پایان سلسله پیشدادی

طبق روایات فردوسی نوذر فرزند منوچهر چون از رسم پدر سرپیچی کرد، لشکریانش بر او شوریدند و ایران زمین در مقابل توران ضعیف شد و افراسیاب تورانی به ایران لشکر کشید و نوذر را کشت. بعد از مرگ نوذر، زو(زاب) پسر تهماسب به پادشاهی می رسید. گرشاسب فرزند زو آخرین پادشاه پیشدادی است که مجبور بود همواره جلو سپاه افراسیاب ایستادگی نماید. او آخرین پادشاه پیشدادی است. با مرگ گرشاسب، پیشدادیان منقرض و کیانیان به جهانداری می رسند.

کیانیان و دلاوری های رستم

اولین پادشاه کیانی کیقباد است و بعد از او مطابق روایات فردوسی و دیگر مورخین ایران هشت نفر دیگر بر ایران سلطنت کردند و بعد اسکندر به ایران حمله ور می شود و کیانیان را از میان برمی دارد. از نخستین جهاندار این خاندان که کیقباد است به ترتیب کیکاوس، کیخسرو، لهراسب، گشتاسب، بهمن، همای، داراب و دارا به پادشاهی رسیدند.کلمه «کی» در اوستا «کوی» (Kavi) آمده که به معنی پادشاه، امیر و فرمانروا است. در شاهنامه فردوسی واژه «کی» به معنی پادشاهان کیانی است. استاد محمدجواد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان آورده است که «کیا» لقب پادشاهان مازندران بوده است. هنوز هم در بعضی از شهر های مازندران پسوند کیا در آخر نام فامیل افراد دیده می شود.

کیقباد

او جد کیانیان است. به روایت اوستا از فرزندان منوچهر است. در شاهنامه آمده است که چون تخت پادشاهی از گرشاسب خالی ماند زال نام و نشان کیقباد را که از نسل فریدون بود از موبدان (روحانیون) پرسید. پس رستم را نزد او به البرزکوه فرستاد و کیقباد را به پادشاهی ایران نشانید. فردوسی از قول رستم می گوید:

قباد گزین را ز البرز کوه/ من آورده ام در میان گروه .

او شهر استخر را به پایتختی انتخاب کرد. او چهار پسر داشت که از همه بزرگتر کیکاوس بود که بعد از مرگ او به پادشاهی رسید. کیقباد، افراسیاب را شکست داد و در این جنگ ها رستم یاور او بود.

کیکاوس (کیوس)

بعد از کیقباد، پادشاهی به پسرش «کیکاوس» رسید. کیکاوس قصد فتح مازندران را داشت که ناگهان سرداران و بزرگان ایران مانند طوس، کشواد، گودرز، گیو، گرگین و بهرام به کیکاوس نصیحت کردند. احسان یارشاطر در کتاب برگزیده داستان های شاهنامه، فصلی را به پندناپذیری کیکاوس اختصاص داده و می نویسد حتی نصیحت زال نیز در او موثر واقع نشد. همه به او گفتند که:

سپه را بدان سو نباید کشید/ ز شاهان کس این رای فرخ ندید.

فردوسی درباره خودکامگی کیکاوس چنین می گوید:

به رستم چنین گفت گودرز پیر/ که تا کرد مادر مرا سیر شیر

چو کاوس خودکامه اندر جهان/ ندیدم کسی از کهان و مهان

خرد نیست او را نه دین و نه رای/ نه هوشش به جای است و نه دل به جای

تو گویی به سرش اندرون مغز نیست/ یک اندیشه او همی نغز نیست.

کیکاوس نتیجه خودکامگی خود را دید و به مازندران لشکر کشید و اسیر شد. رستم برای آزادی کیکاوس به مازندران شتافت. در این سفر، رستم با «هفت خوان» یا هفت واقعه هولناک دست و پنجه نرم کرد و سرانجام توانست با شکست دیوان مازندران کیکاوس را به ایران زمین بازگرداند و سپس به جنگ افراسیاب رفت و او را شکست داد. رستم در ضمن یکی از سفرهایش به مرز توران می رفت که با پسر ناشناخته خود «سهراب» روبه رو شد و در نبردی تن به تن او را کشت و چون آگاه شد که سهراب فرزند اوست، زاری ها کرد ولی در عین حال هر دلی را بر ضد رستم به خشم می آورد، چنانکه فردوسی گوید:

یکی داستانی است پر از آب چشم/ دل نازک آید ز رستم به خشم

لینک کوتاه : https://lalinews.ir/?p=23268

اخبار مرتبط

نظرات

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰