ملمع گویی حافظ هم لطافت و نازک خیالی حافظانه ی خود را دارد.
دو زبانه گویی های(ملمع) خواجه ی شیراز زبانزد اهل ادب و گاهی مردمان کوچه و بازارند:
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نموداول ولی افتادمشکل ها
حضوری گرهمی خواهی ازاو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع دنیا و اهملها
دو زبانگی وی نیز او را از پرداختن به ایهام و چندپهلو گویی باز نداشته است
و آگاهانه می گوید:
یکی است ترکی و تازی دراین معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
حدیث عشق محمل بیان هنری و نمایش اعجاز ادبی کلام اوست
دراین مجال و مقال، بیتی از او را از نگاهی دیگر می خوانیم
«یا مبسما یحاکی درجا من اللآلی یارب چه در خور آمد گردش خط هلالی»
«حافظ،غزل۴۶۲»
۱)اللآلی:ایهام تبادر و تناسب:۱) مروارید۲) تبادر به لیالی و لیل که با هلال به معنی ماه نو تناسب دارد.
۲)یارب چه:ایهام تبادر و تناسب:۱)خدایا چه! ۲)یار+بچه( کم سن وسال بودن معشوق شاعر)۳) یار(تناسب با توصیف معشوق که از خط و چهره و لب و دندان و دهان شادابی سخن می گوید.)
۳)درخور:ایهام استعاری، تناسب، تبادر و تضاد۱) بجا و شایسته۲) تبادر به خورشید (استعاره از چهره ی معشوق) ایهام تضاد با هلال که به معنی ماه است و همچنین با تبادر لآلی و لیالی(شب ها) تناسب دارد.
۴)گردش:ایهام۱) گرداگرد ۲) گردش و گشت و گذار
۵)خط هلالی:ایهام تناسب،تبادر و تضاد:۱) خط چهره۲)نوعی خط۳) با خور که «ایهام استعاری» از چهره ی معشوق است درتضاد و لآلی که تبادر به لیالی است تناسب دارد. گویا در این بیت اشاره ای زیبا و ایهامی زیرساختی و پارادوکسیکال به خورشیدگرفتگی (کسوف) می شود.(اگرچهره ی معشوق، خورشید باشد و خط هلالی که هم تیره است وهم روشن(هلال:ماه) پس هلال خط(ماه)جلوی تابش خورشید(چهره ی یار) را گرفته است.
می بینیم که شاعر دراین بیت، خودآگاه و ناخودآگاه شعری را درهم آمیخته است و دانش نوینی از تعهد و توانمندی به فن شریفش را، در کاربرد شگردهای پیچیده ی زبانی به نمایش گذاشته و طراحی می کند.